مقالات اندیشه نوواحد نشریه

زن در گذر تاریخ

محمد علی کریمی

مقدمه :
واضح است که تاریخ بیان کننده وآینه تمام نمای مسائلی میباشدکه تاکنون دررابطه بانسان اعم از زن ومردمطرح بوده است.
و از آنجاییکه بحث شخصیت زن وجایگاه آن درجامعه ودنیای سیاست واقتصاد ،درشرایط کنونی از بحث های روز به حساب می آید وهرجامعه ای دراین موارد نظرات گوناگونی مطرح نموده اند . که این نظرات یا :
۱٫ نشأت گرفته از ادیان ومکاتبی است که آن جامعه خویش را پیروان آن دین ومکتب میداند.
۲٫ یا گرفته شده از سنّت های کهنه وفرسوده ی قبایلی وجوامع قبل از تمدّن وتاریخ است.
۳٫ یا برگرفته از تعصّب های خشک ودور از منطق مرد سالارانه می باشد.
۴٫ یا تحت تأثیر تبلیغات سردمداران اقتصادی وآنانکه میخواهند از زن بعنوان کالای تجاری سود ببرند قرار گرفته است .
لذا : برآن شدم که دراین موضوع تحقیقاتی داشته باشم ، بعدازبررسی موضوع و ورق زدن منابعی به این نتیجه رسیدم که دررابطه با این موضوع مباحث ذیل بایدبررسی گردد:
۱٫ زن درملل وادیان غیراسلامی ازآغازتاریخ تاظهوراسلام.
۲٫ زن در جامعه غربی
۳٫ زن در جامعه عرب قبل از اسلام
۴٫ زن در دیدگاه فلاسفه ودانشمندان
۵٫ زن در مکتب فمینیسم
۶٫ زن در آینه فیزیولوژی
۷٫ زن در اشعار فارسی زبانها وضرب المثل ها
۸٫ زن دراسلام
۹٫ زن در دیدگاه امام خمینی) ره(
اما مبحث اول: درکل دوران زندگی زن را به دو دوره میتوان تقسیم کرد:
الف- دوران ماقبل تاریخ که اطلاع صحیحی در آن دوره در دست نیست .
ب- دوران شروع تاریخ بشر که درین دوره دربعضی جوامع زن بعنوان یک شخصیت غیر مستقل در کلیه حقوق اقتصادی وسیاسی واجتماعی شناخته میشود .که این طرز تفکر درباره زن حتی در قانون مدنی فرانسه هم دیده میشود بعنوان نمونه ازماده ۲۱۵ و۲۱۷ استفاده میشود زن شوهردار نمیتواند بدون اجازه وامضای شوهر خود هیچ عمل حقوقی را انجام دهد وهر گونه معامله برای او محتاج به اذن شوهراست . طبق ماده ۱۲۴۲ شوهر حق دارد به تنهای در دارای مشترک بین زن ومرد هرگونه تصرف که بخواهد بکند واجازه زن هم لازم نیست از این بالا تر درماده ۱۴۲۸ حق اداره کلیه اموال اختصاصی زن را به مرد محول کرده است . ۱
ودرقبایل دورتر ازتمدن مانند وحشیان آفریقا واسترالیا وجزایر مسکونی اقیانوسیه واهالی بومی آمریکای قدیم وغیره زندگی زنان نسبت بمردان مانند زندگی چارپایان وسایر جانوران اهلی نسبت به انسان بوده است . ۲
مرد می‌توانست زنش را بهر کس بخواهد بفروشد یا ببخشد یا اورابرای هم خوابی وفرزند آوردن وخدمت کردن قرض بدهد ومی‌توانست به هرنحوی بخواهد اورا بکشد ومی‌توانست رهایش کرده وبحال خودبگزارد، بمیرد یازنده بماند ومی‌توانست اورا مانند گوسفندی بکشد وگوشتش رابخوردبخصوص هنگام قحطی ومهمانی . اموال وحقوق زن هم درخریدوفروش ودادوستد متعلق بمرد بود. ۳
تا حدود سال ۱۹۰۰ زن کمتر دارای حقی بود که مرد ناکزیر باشد ازروی قانون آنرا محترم بدارد . درقرن ۱۹ زنان آفریقا هنوز مانند بردگان وآلات کشاورزی خرید وفروش می شدند در تاهیتی ونیوبریتین زنان مجبور بودند که خوکان را ازپستان خود شیر دهند . ۴
زندگی زن درملل متمدن پیش ازاسلام :
منظور از این ملل مردمانی هستند که بدون استناد به کتاب یا قانونی تحت رسوم وآداب ملی که بوسیله وراثت محفوظ بوده می‌زیستند .مانند چین وهند ومصر قدیم وایران ومانند آنها .
وضع زن درمیان این ملل نسبت به ملل غیر متمدن بهتروحالش مرفه تر بود .درمیان ایشان کشته نمی شدوگوشتش رانمی خوردند واورا بطورکلی از تملک اموال محروم نمی داشتند.بلکه فی الجمله می‌توانست ازراه ارث یا ازدواج مالک بشود گرچه بطور استقلال حق تصرف دراموال خودش را نداشت . مرد می‌توانست زنهای متعدیدی بگیرد وهیچ گونه محدودیتی ازاین جهت نداشت ومی توانست هر کدام را میخواهد طلاق بدهد . شوهر بعد ازمردن زن می‌توانست ازدواج کند ولی زن دراغلب این ملل بعد ازمردن شوهر حق ازدواج نداشت وهم چنین غالبا ازمعاشرت در خارج خانه ممنوع بود .
وهریک ازاین ملل بحسب اقتضا اوضاع ومناطق زندگی اختصاصاتی نیزداشتند . مثلا تمایز طبقاتی درایران گاهی ایجاب میکرد که زنان طبقات عالیه بر دیگران امتیازی داشته باشند ودرامور مملکت وحکومت دخالت کنند یا به سلطنت برسند . وهمچنین ازدواج با محارم مانند مادر وخواهر ودخترازمختصات ایرانیان بود .
درچنین ازدواج با زن یک نوع خریداری ومالک شدن او محسوب می‌شد وزن بطورکلی ازارث محروم بود وحق هم غزا شدن با مردان حتی با پسران خودش رانداشت وچندمرد می‌توانست دریک زن شرکت کنند وهمه ازاومتمتع شوند واوبرای همه آنان کارکنند . وفرزندی که درازدواج مشترک پیدا می شد غالبا مال قوی تربود .
درهند زن تابع شوهر بود وبعدازمردن او دیگرحق ازدواج نداشت وباید با جسد شوهرش سوزانده می‌شد ویا اینکه خواروزبون زندگی کند ودرایام حیض نجس وپلید ولازم الا جتناب بود وهم چنین جامه های وی وهرچه ببدنش مالیده می‌شد نجس بود .
زندگی زن درمللی که دارای شریعت وقانون بودند :
مللی که قبلا گفته شد کسانی بودند که اغلب آداب ورسوم خاص شان به اقتضا مناطق وعادات موروثی ومانند آن بوده وظاهرا استنادی به شریعت یا قانون نداشته است .
ولی ملل دیگری نیزبوده اند که ازقانون یاکتابی تبعیت میکرده وتحت سیطره ونفوذ آن می زیسته اند مانند کلده وروم و یونان . ۵ کلدانیها وآشوریها از آئین حمورایی تبعیت می‌کردند وطبق آئین مزبور زن تابع شوهر بود واستقلالی در اراده وعمل نداشت وحتی اکر درچیزی از امور معاشرت ازشوهراطاعت نمی کرد یااستقلالا کاری را انجام می‌داد شوهرمی‌توانست اورا از خانه بیرون کند یازن دیگری بگیرد وبعد از آن بااو مانند کنیزان رفتارکند واگر در تدبیر خانه خطایی از اوسرمیزد و در مصارف اسراف وتبزیری مینمود شوهر می‌توانست نزدقاضی از او شکایت کرده وبعد ازاثبات جرم اورا درآب غرق نماید .
روم نیز از قدیم ترین ملل دروضع قانون است رومی ها در حدود چهارصدسال قبل از میلاد قانونی وضع کردند وکم کم آنرا تکمیل نمودند قانون روم قدیم برای خانواده یک نوع استقلالی درامور داخلی قائل بود خداوندگارخانواده یعنی شوهر زن وپدر وفرزندان یک نوع ربوبیتی داشت که افراد خانواده اورا پرستش می‌کردند وخود او پدرانش را که روسای سابق خانواده بودند می پرستید .
زنان اجزای اصلی خانواده نبودند وخانواده را مردان تشکیل می‌دادند وزنان تابع محض بودند وقرابت اجتماعی رسمی که در ارث ومانند آن موئثر بود اختصاص بمردان داشت .
خلاصه وجودزن نزد رومیان طفیلی وحیاتش دراجتماع چه اجتماع مدنی وچه اجتماع خانوادگی تابع حیات مرد بود . زمام زندگی واراده زن بدست خداوند گار خانواده بود اوهرکاری می‌خواست میکرد وهرفرمانی می‌خواست می‌داد .
دریونان هم وضع پیدایش خانواده وخداوند گاری روسای خانواده ها قریب به وضع روم بود اجتماع مدنی وخانوادگی را مردان تشکیل می‌دادند وزنان تابع ایشان بودند واستقلالی در اراده وکار نداشتند.ولی نکته جالب این است که تمام این ملل بحسب حقیقت قول خود شان را نقض کرده اند زیراقوانین موضوعه تبعیت وعدم استقلال زن راتنها درموارد منفعت می‌دانست ودرمواردی که بضرر زن تمام می شد برای او استقلال قائل بود مثلا در مقام کیفر جرایم زن استقلال داشت وباید خودش مستقلا مجازات می‌شد ولی پاداش وسودی عائد او نمی شد مگر باتبع وتحت ولایت مرد وخود همین مطلب شاهد بر این است که این قوانین در حقیقت زن را حتی یک جزء ضعیف از جامعه انسانی که دارای شخصیت طبیعی باشد هم نمی دانست . بلکه اورا مانند میکروب موزی میشمرد که برای مزاج وسلامتی اجتماع مضر است وفقط اجتماع برای بقای نسل احتیاج ضروری باو دارد وروی این اصل باید مورد توجه قرار کیرد چنانچه جرم وجنایتی ازاو سر زند بکیفر اعمالش برسد وچنانچه نفع وخیری از او پیدا شد بهره اش عائد مرد شود ودر هر حال اورا سر خود نگذارد تا از شرش ایمین باشد مانند دشمن نیرو مندی که مغلوب ودستگیر شود تازنده است باید تحت فشار باشد اگر کار بدی کرد مواخزه شود واگر کار خوبی کرد از او قدر دانی نشود وهرگاه مردی حس میکرد که فرزند دار نمی شود یکی از نزدیکان مانند برادر یا برادر زاده اش را میآورد تا عیالش از اوبار گیرد وفرزندی بیاورد که پسر او باشد وباعث بقا خانواده اش گردد .
دریونان امر ازدواج وطلاق قریب به روم بود . وتعدد زوجات هم در آنجا مانعی نداشت ولی در صورتی که زن بیش از یکی بود فقط یکی از آنها زن رسمی وباقی غیر رسمی شناخته می‌شد .
تورات در رابطه به زن در سفر جامعه چنین میگوید :
برای بدست آوردن حکمت ومطالب عقلی بسیار بسیار مطالعه کردم. فهمیدم که شر عبارت است از نادانی وحماقت وجنون وفهمیدم که تلخ تر از مرگ جنس زن است وزن درحقیقت دامی است که دلش بندهای آن و دو دستش بمنزله زنجیر های آن است .
بسیاری از ملت های گذشته حتی اعمال عبادی زن را مقبول درگاه الهی نمی دانستند . زن را در یونان پلید واز عمل شیطان می دانستند . ملت روم وپاره ای از یونانیها معتقد بودند که اصولا زن دارای نفس نیست ! ومعتقد بودند که تنها مرد است که واجد نفس مجرد انسانی میباشد . در مجمعی که در فرانسه به سال ۵۸۶ میلادی تشکیل شد بعد از بحث زیاد چنین معتقاید شدند که زن انسان است ولی فقط برای خدمت به مرد خلق شده است ! ودر انگلستان تقریبا تا همین صد سال قبل بود که زن را اصولا جزء مجتمع انسانی نمی دانستند . ۶
در روم باستان زنان از حقوق اجتماعی بر خوردار نبودند واز ارث محروم بودند . پس از مرگ شوهر زن مثل سایر اشیاء به ورثه منتقل می شد رومیان با آنکه در عرصه قوانین وحقوق پیشرفت کرده بودند اما افکار عامه نسبت به زنان متمایل به خشونت وسختگیری بود . ۷
در دموکراسی آتن زنان با بردگان وولگردان برابر بودند و حق رای ومالکیت اقتصادی نداشتند به گونه ای که به زنان اجازه خرید وفروش در اشیای گران تر از بیست من جو نمی دادند ! ۸
با سقوط امپراطوری روم فضای اجتماعی به تدریج تحت تاثیر آموزه های مسیحیت زیبا ودلپزیر شد . با اینکه قرون وسطی دوران راحت باش برای زن اروپایی قدیم بود اما درقرن های هفتم وششم میلادی که با گسترش تعالیم مسیحیت همراه بود زنان حتی در دیرها وکلیساها به اندازه مردان سهم داشتند در سده های سیزدهم وچهاردهم میلادی ساختار اقتصادی واجتماعی اروپا متحول شد وتضییقات حقوق زنان وکاهش کرامت وحرمت زن اروپایی شکل گرفت. بیشترین دوران تهاجم به کرامت زن وحقوق مادی ومعنوی اودرغرب بعد از رسانس بود دورانی که از آن به مرگ مدنی زن تعبیر شده است اوج این تهاجم در قرن های پانزدهم وشانزدهم میلادی بود .
دراین دوران زنان خلاق در عرصه علم وهنر وادبیات مجبور شدند که آثار شان را بنام های مردان امضا کنند مثلا کشفیات مهم نجومی تیکوبراهه حاصل زحمات وتلاش های علمی خواهرش بود . در قرن های هفدهم و هجدهم میلادی که با تشدید سکولا ریزاسیون دراخلاق و فرهنگ تمرکز ثروت مبادلات بردگان و فقیر شدن بخشی از بشریت همراه بود شرافت انسان در اروپا به میزان تولید کالا وپس انداز های مادی او تنزل کرد . دراین میان وضع زنان وخیم تر از مردان بود . زن غربی نیز فمینیسم را یگانه حامی حقوق وکرامت از دست رفته خود پنداشته وآنرا نقد قوانین ناعادلانه ساختار قدرت فرهنگ و ارزش ها وسنت های مرد سالارانه جامعه میداند . ۹
درآیین زردشت زنی که کودک مرده به دنیا می آورد تا سه شبانه روز نمی بایست چیزی را لمس میکرد وپس از آن باید خودرا با ادرار گاو شست وشو می‌داد ومقداری از آن را میخورد تا پاک شود . ۱۰
در آیین یهود پیکره ی حوا را سرچشمه همه درهای بی درمان واندوه های جانگداز بشریت معرفی می‌کردند واعتقاد داشتند زن نزد خدا ذلیل ودر آفرینش ناقص ودر پاداش زیان کار است ودر سنت قبایلی زن مطیع محض شوهر بود اختیار ازدواج با اولیای دختر بود وطلاق فقط روی میل وهوس مرد صورت میگرفت واولاد اناث به فروش میرفت . ۱۱
در آیین مسیحیت تنها مریم ( س) را انسان دارای روح جاوید می‌دانستند وبقیه زنان را برزخ میان انسان وحیوان محسوب می‌کردند کشیشان در مجمع دینی فرانسه درسال ۵۸۶ میلادی پس از بحث های زیادی که درباره ماهیت زن نمودند گفتند زن انسان است اما برای خدمت مردان آفریده شده است . ۱۲ زن از پدر و شوهر ارث نمی برد زن فقط برای زاییدن وپرورش فرزند واداره خانه مفید بود. در بیشتر نقاط آفریقا ساختن عمارت و بافتن حصیر ،کاشتن گیاه وآبیاری زمین از مشاغل زنان به شمار میرفت.بیشتر فرزندان به صحبت های مادر اهمیتی نمی‌دادند وبرای کوچک ترین مسئله مادر را سیلی میزدند ! عجیب تر این است که زن این وضعیت را عادلا نه میدا نست . ۱۳
در تورات در مورد حق وحقوق زنان میخوانیم که :زنان باید درسکوت وکمال فروتنی تعلیم بگیرند .من به زنی اجازه نمی دهم که تعلیم دهد ویا به مردان حکومت کند . زنان باید ساکت باشند زیرا اول آدم آفریده شده وبعد حوا وآدم نبود که فریب خورد بلکه زن فریب خورد و قانون الهی را شکست اما اگر زنان با فروتنی در ایمان ومحبت وپاکی جد و جهد کنند با اوردن فرزندان به این دنیا نجات خواهند یافت . ۱۴
پاپ های توراتی هم معتقدند که این زن است که آدم را به گناه آلوده است . مثلا :ترتولین مرد کلیسای ۴۲۰-۳۴۷ که لقب قدیس داشت درمورد زن میگوید :زن! تو دروازه شیطان هستی .تو آنرا که شیطان یارای آنرا نداشت که از روبروی حمله ور گردد متقاعد گرداندی و به سبب تو بود که خدا ناگزیر به خلق مردان شد ! تو باید پیوسته جامه سوگ و ژنده به تن داشته باشی وهم چنین ترتولین زن را معبد بنا شده بر فراز فاضلاب میخواند . ۱۵
در یهودیت فرمان یهود به زن چنین است:
چشمت باید به شوهرت باشد وی بر تو حکومت خواهد کرد .معتقدان به یهودیت سالهایی دراز زن را مایه مصیبت وبدبختی می دانستند ومردان درنماز خود تکرار می‌کردند :خدایا ترا سپاسگزارم که مرا کافر و زن نیافریدید !
در دین یهود ازدواج عامل جدای زن از خانواده است ربودن دختران وکنیزان نوعی ازدواج محسوب می‌شد اصل ازدواج بر مبنای خریدن دختر است که قیمت او به عنوان مهریه پرداخت میشود رضایت پدر شرط اصلی ازدواج است .مرد باید با بیوه برادر متوفای که فرزند ندارد ازدواج کند واولین فرزند زن متعلق به برادر متوفی خواهد بود . این ازدواج برای حفظ میراث برادر است اگر کسی از گرفتن زن برادر خود ابا کند بزرگان ومشایخ قوم اورا نصیحت می کنند واگر قبول نکند باید اورا رسوا سازند تعدد زوجات در میان یهودیان رایج است . درمیان یهودیان ازدواج با خویشاوند صورت می گیرد و با بیگانه ممنوع است . زن در خانه مطیع شوهر است و عبادات او نیز منوط به اجازه شوهر است . دختران یهود اگر ازدواج کرده باشند ارث نمی برند و پسران دو برابر دختر ارث می برند ارث در صورتی به دختر میرسد که متوفی فرزند پسر نداشته باشند . ۱۶
در شریعت یهود زن حق طلاق ندارد به مجرد اینکه مرد از زنش نا راضی باشد مطلقا می تواند اورا رها سازد پیوند زنا شویی به مجرد نیت مرد قابل گسستن است ونیازی به اثبات وابراز نیست شرایط وتشریفات خاص ندارد .
در دیانت مسیح برای هیچ یک از زن ومردحق طلاق وجود ندارد وپیوند زنا شویی تنها زمانی قابل گسست است که زن مرتکب زنا شده باشد . ۱۷
یهودیان قدیم به هنگام تولد دختر شمع روشن نمی کردند مادری که دختری میزاد بایستی دو بار غسل کند زنان تا پسری نزاده بودند منفور بودند واگر پسری میزادند تا در میدان جنگ کشته نمی‌شد مورد احترام قرار نمی گرفتند . حتی افلاطون که طرفدار زنان بود خدا را شکر میکرد که مرد آفریده شده است ! ۱۸
عقیده یهود نیز چنین بود او در آخرین بند از فرمانهای دهگانه اش که بقول مشهور به موسی فرستاد زنان را در ردیف چهار پایان واموال غیر منقول ذکر کرد . یهوه مه خود آفریده تصور وخیال قوم یهود بود واین قوم نیز مانند همه اقوام جنگجو زن را مایه مصیبت وبد بختی می دانستند . ۱۹
البته جایگاه زن را در ادیان قبل از اسلام میشود اینطور توجیه نمود که چون ادیان کاملی نبودند ودرین موضوع نیز دیدگاهش نا تمام ونا قص است. در غیر این صورت از خداوند بی همتا وپیام آوران الهی بعید است که چنین نظراتی در رابطه به زن که انسان است و احسن الخالقین درست باشد .
زن از دیدگاه دانشمندان و فلاسفه غیر مسلمان :
ژاسنت صلیبی نماینده مسیحیان در ایران به نقل از حضرت عیسی ( ع ) میگوید عیسی به زنان میگوید : از شوهران خود اطاعت کنید آنگونه که کلیسا از من اطاعت میکند و خطاب به مردان گفت : همسران خود را همانطور دوست بدارید که مسیح کلیسا را دوست دارد وی زن را در طبقه بندی روحانی در طبقه دوم میداند وحق تعلیم زنان به مردان منتفی ذکر کرده است وگفت: آفرینش آدم مقدم بر حوا بود . لذا زنان در کلیسا حق حرف زدن ندارند ودر نتیجه کشیش نمی شوند و چیزی نیز به مردان یاد نمی دهند . ۲۰
گورگی وچخوف در کریمه قدم میزدند تولستوی را دیدند که بر کنار ساحل نشسته وسر در جیب تفکر چنان فرو برده که گفتی با ریش انبوه خود میخواهد شن های ساحل را جاروب کند آن دو نفر در کنار او به ساحل نشستند وشروع کردند صحبت در باره زنان تولستوی مدتی خاموش ماند وبه سخنان آن دو گوش داد بعد ناگهان سر براورد وگفت : من حقیقت را در باره زنان فقط هنگامی خواهم گفت که تا لب گور یک قدم بیشتر فاصله نداشته باشم آنگاه حقیقت را میگویم وبه توی تابوت خواهم رفت وسر پوش آنرا خواهم گذاشت وخواهم گفت : اکنون دیگر هرچه میخواهید با من بکنید و هیچ مردی تا زنش زنده است جرئت نمیکند حقیقت را در باره زنش بنویسند . ۲۱
افلاطون باجرئت وتهور فراوان از ورود زن به هر کاری واز برابری زن ومرد در همه موقعیت ها پشتبانی میکرد و اما ارسطو که با تعصبات روزگار خود بیشتر ساز گار بود زن را نا قص می‌دانست به عقیده او طبیعت که آنجا از آفریدن مرد ناتوان است زن را می آفریند ! زنان وبندگان از روی طبیعت محکوم به اسارت هستند وبه هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند . ۲۲
ارسطو دراین مورد باور دارد که بنا به قانون طبیعت نه تنها حیوانات بلکه اکثریت وسیعی از انسانها در حکم ابزار ووسایلی هستند که می باید احتیاجات معدودی را برآورند زیرا بدون این ابزار این عده معدود مقدور بدست یابی به خوشبختی نیستند ونتیجه آن میشود که زنان بردگان وکارگران ابزار های کمکی این انسان ها می شوند تا آنها بتواند به بالا ترین خوشبختی وسعادت دست یابند .او ارسو براین باور است که زنان بطورطبیعی دارای جنس پست ودرجه دوم هستند وطبیعتا می بایست تحت سلطه مردان که از جنس اول وبرترند قرار گیرند .
ارسطو از جمع بندی مباحث خود نهایتا چنین نتیجه می گیرد که :یک زن با توجه به نقش تولید مثل زاییدن برابر با یک مرد عقیم ونازاست زیرا در هر صورت زن ناقص الخلقه است ! مرد باین دلیل مرد است که دارای قابلیت های ویژه ای است ودر مقابل زن از آنروی زن است که از این قابلیت های ویژه محروم است .
ارسطو درکتاب سیاست politics نظرات خودرا ازدیدگاه زیست شناسی در مورد زنا شویی وتولید مثل به تفصیل بیان کرده است . اساسا برداشت او از جنس مو نث این است که زن ابزار تولید مثل است برای مرد . وامر ازدواج به عنوان رسمی است که برای آماده کردن شرایط اجتماعی انجام می گیرد تا بدینوسیله بتوان کودکان برومند وتندرست تربیت نمود .
ارسطو این ضرورت تولید مثل را به عنوان وظیفه ای که طبیعت به عهده زن گذاشته است بیان میدارد زیرا اگر تولید مثل نبود این خلقت ناقص طبیعت زن هرگز وجودش احتیاج نبود . ۲۳
از جمله افراد که باین باور اعتقاد دارند ژان ژاک روسو میبا شد ایشان میگوید : زن ومرد برای همدیگر ساخته شده اند اما وابستگی واحتیاجات هر یک به دیگری به یک اندازه وبرابر نیست .
مردان به علت تمایلات وخواسته های جنسی خود به زنان وابسته هستند وزنان به سبب دو چیز یعنی تمایلات جنسی واحتیاجات مادی خود به مردان وابسته و محتاج هستند ما مردان بهتر و آسانتر میتوانیم بدون زنان زندگی کنیم تا آنها بدون ما برای اینکه نیاز زنان رفع شود وآنها در وضعیت خوبی زندگی کنند ما باید آنچه را که لازم دارند به آنها بدهیم اما باید بخواهیم تا بدهیم یعنی ما باید آنها را لایق وشایسته دهش خود بدانیم . زندگی زنان به ارزشی که ما مردان برای آنها قائل هستیم وتوجهی که به زیبایی وپاکدامنی آنها داریم بستگی دارد. مطابق قوانین طبیعت زنان مطیع قضاوت مردان هستند .
روسو برای جا انداختن نظریه خود مبنی به اینکه صفات زنان به صورت ذاتی ثابت ولایتغیر است ابتدا بیان میدارد که زنان از نظر قدرت تفکر وتعقل در سطحی پائین تر ازمردان قرار دارند وسپس با این فرض به وظایف زنان در جامعه می پر دازند .
به عبارت دیگر بنا بر توانایی فکری زنان وظایف مناسب طبیعی آنها مانند ارضاء تمایلات جنسی مرد وخانه داری وهمسری پاکدامن ومراقبت از کودکان تعیین می شود . واما آنچه که بطور کلی بنظر مهم می آید وبهتر است به آن توجه شود این موضوع است که زن از دید روسو چه از نظر ذهنی وچه از نظر جسمی باید طابع مرد باشد ومطابق خواسته های او عمل نماید.
روسو باتایید اصل poriclis سیایت مدار آتنی مبنی براینکه یک زن خوب همواره باید سکوت اختیار کند .
نظریه ارسطو را از زبان او چنین نقل میکند :زن مجرد باید خود را با جنبه زندگی خانگی تطبیق دهد ودر خانه بماند وهنگامیکه شوهرکرد او باید تحت قوانین مسلط مرد خود زندگی را ادامه دهد . ۲۴
از قدیم گفته بودند : که فیلسوفان عاشق علم ودانش وحقیقت اند اما متاسفانه حقیقت هاییکه در رابطه با زن وجود دارد توسط این آقایان نادیده گرفته شده است. شاید حقیقت های محبوب ومعشوق این آقایان قرار گیرد که با منافع شخصی شان در تضاد نباشد !!
دراین صورت از انسان هایی که از علم ودانش محرومند چه توقع باید داشت ؟
اصول زنا شویی در دوره ساسانی:
چنانکه در کتاب های زردشتی آمده است پنج قسم زنا شویی رواج داشته است :
۱٫ زنی که به رضایت پدر و مادر به شوهر میرفت وفرزندانی میزاد اورا (پادشاه زن) میگفتند.
۲٫ زنی که یگانه فرزند پدر ومادرش بود او را ( اوگ زن) یعنی زن یگانه میگفتند ونخستین فرزندی که می زاد به پدر ومادرش داده می‌شد تا جانشین فرزندی بشود که از خانه آنها رفته است وشوهر کرده وپس از آن این زن را هم پادشاه زن میگفتند.
۳٫ اگر مردی در سن بلوغ بی زن می مرد خانواده اش زن بیگانه ای را جهیز می‌داد و اورا به کابین مرد بیگانه ای در می آورد وآنزن را (سندر زن) یعنی زن خانواده میگفتند وهرچه فرزند میزاد نیمی به آن مرد مرده تعلق میگرفت ودر آن جهان فرزند او می‌شد ونیمی دیگر از آن شوهر مرده بود.
۴٫ زن بیوه ای که دو بار شوهر کرده بود (چغرزن) میگفتند که بمعنی چاکر زن یعنی زن خادمه میباشد واگر از شوی اول خود فرزند نداشت اورا (سندرزن) می دانستند.
۵٫ زنی که بدون رضایت پدر ومادرش به شوهر میرفت در میان زنان پست ترین پایه را داشت واورا (خودسرای زن) یعنی زن خود سر میگفتند واز پدر ومادر خود ارث نمی برد مگر پس از آنکه پسرش به سن بلوغ برسد واورا به عنوان (اوگ زن) میگفتند. ۲۵
در نتیجه : اینکه زن در این ادیان وملل بعنوان موجود ومخلوقی پست تر از مرد ویک درجه بالاتر از حیوان مطرح بوده وجایگاهی داشته است که وجودش در کنار همسرویاخانواده معنی داشته و گرفتن همسر وخانواده از زن برابر بوده بانابودی و نیستی او که در این دیدگاه جایگاه وموقعیت زن در بقا وتولید نسل متاسفانه نادیده گرفته شده است یعنی جوامع آن زمان سطح آگاهی شان بحدی نبوده که این مسئولیت مقدس وحیاتی را درک نمایند.
زن در جوامع غربی :
در مجله ی خواندنیها مقاله ای تحت عنوان سرگذشت هایی از زنان کارگر در جامعه آمریکا نقل کرده است که این مقاله ترجمه است از مجله کورونت در این مقاله ابتدا درد دل خانمی را نقل میکند که چگونه به عنوان تساوی مرد وزن ورعایت هایی که سابقا از زنان کارگر می‌شد که مثلا وزنه های بیش از ۲۵ پوندی را بلند نکنند در حالیکه برای مردان چنین محدودیتی وجود نداشت . دیگر امروز وجود ندارد . او میگوید : حالا شرایط کار در کار خانه جنرال موتور ایالت اوهایو یا به عبارت دیگر همان جای که قریب ۲۵۰۰ زن در حال زجر کشیدن هستند تغیر یافته است .
خانم مذکور همچنین خود را در حال نگهداشتن یک ماشین بخار بسیار قوی را یاپاک کردن یک تنور فلزی ۲۵ پوندی که چند لحظه قبل مرد قوی هیکلی آنرا بر جای گذاشته می بیند وبا خود میگوید : سر تا پا کوفته ومجروح شدم . او میگوید : در هر دقیقه باید یک دسته ۲۵ تا ۵۰ اینجی را که بالغ بر ۳۵ پوند وزن دارد به قلاب ها آویزان کنم . همیشه دستهایم متورم ودرد آلود است .
این مقاله سپس درد دلها وتشویش و اضطراب های خانم دیگری را باز گو میکند که شوهرش یک ملوان نیروی دریایی است واخیرا دریا سالار تصمیم گرفته است تعداد ی زن را در کشتی مردان به کار بگمارد . می نویسد :
در این میان نیروی دریایی یک کشتی را با ۴۰ زن و۲۸۰ ملوان مرد به ماموریت فرستاد اما وقتی این کشتی پس از اولین سفر دریایی مختلط خود به بندر باز گشت ترس و وحشت همسران ملوان ها مورد تایید قرار گرفت . زیرا به زودی معلوم شد که نه تنها داستانهای عشقی زیادی در کشتی اتفاق افتاده بلکه اغلب زنان به جای یک نفر با چند نفرآمیزش جنسی داشته اند .
می نویسد : در ایالت فلوریدا نگرانی بعد از آزادی گریبانگر زنان بیوه گردیده است . زیرا یکی از قضات این ایالت به نام تومای تستا اخیرا قانونی را که برای زنان بیوه ۵۰۰ دلار بخشودگی مالیاتی در نظر گرفته بود غیر قانونی اعلام کرده است .
واظهار میدارد که این قانون تبعیض علیه مردان به شمار میرود آنگاه اضافه میکند : یکی از سناتور های ایالت کارو لینای شمالی بنام جی اورین بعد از مطالعه جامعه آمریکایی مبنی براینکه زنان ومردان تساوی الحقوق هستند پیشنهاد میکند قوانین خانوادگی همه باید تغییر کند دیگر مردان نباید مسئول قانونی تامین مخارج خانواده باشند .
این مجله مینویسد : خانم مک دانیل میگوید : ما میخواهیم بوضع سابق برگردیم دلمان میخواهد مردان با ما مثل زن رفتار کنند نه مثل یک کارگر . برای طرفداران آزادی زنان این موضوع خیلی ساده است که در اطاق های مجلل خود بنشینند و بگویند زنان و مردان با هم برابر ند . زیرا تا کنون گزار- شان به کار خانه ها نیفتاده است . آنها خبر ندارند که بیشتر زنان مزد بگیر این کشور باید مثل من در کار خانه ها کار کنند وجان بکنند . من این برابری را نمی خواهم زیرا انجام کار های مخصوص مردان از عهده ام برنمی آید . ۲۶
آری غربیها بعد از سالها کوشش در رابطه به حقوق مرد و زن در تمام حقوق بنا را بر مساوات تام گذاشته است . که نتیجه این نگرش باعث شد که مکتبی بنام فمینیسم در جامعه غربی شکل بگیرد آنهم با شعار دفاع از حقوق زن وتساوی حقوق زن ومرد شروع به فعالیت نماید . که درجای دیگر باین مکتب خواهیم پرداخت .
راستی ! این واژگونی سریع عادات و رسوم محترم و قدیم تر از تاریخ مسیحیت را چگونه باید تحلیل کنیم ؟ بی شک علت عمومی این تغییر فراوانی وتعدد ماشین آلات است . در کل آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است . زیرا انقلاب صنعتی در درجه اول موجب شد که زن نیز صنعتی شود آنهم تا بدان پایه که بر همه نامعلوم بود وهیچ کس خواب آنرا هم ندیده بود . زنان کارگران ارزانتری بودند وکار فرمایان آنان را بر مردان سرکش و سنگین قیمت ترجیح می‌دادند . یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت اما اعلان ها از آنها می‌خواست که زنان وکودکان خود را به کار خانه ها بفرستند . ۲۷
زن نوین به علت اشتغال در کار خانه وکار نکردن درخانه از نظر جسمانی ضعیف تر از پیشینیان خود گردید . حس زیبا شناسی فرو مایه مرد نوین کار را بد تر کرد زیرا مرد نوین تن باریک ولاغر را پسندید بدینگونه زنان پیش ازپیش از آوردن کودکان ناتوان گشتند وهرچه توانستند از مادر شدن گریزان گشتند وآنرا به کمترین حد ممکن رساندند . شوهران شان نیز تا حد زیادی با آنان همراه گشتند وبی آنکه خود تقصیری داشته باشند . وندانستند که خرج کودکان کمتر از خرج میخانه ها است !
مشاغل همسان ومحیط یکسان ودواعی یکسان هردو جنس را تقریبا به یک شکل در آورد پس از یک نسل لازم خواهد بود که برای تمیز مرد از زن برهریک ورقه ای بچسپاند تا از پیش آمد های ناگوار جلوگیری شود !!تازه باز هم نمی توان امیدوار بود پس آزادی زنان نتیجه پیشرفت های اقتصادی است وخود او درآن دخالت ندارد و زن با نرمش حیرت آور و انعطاف دور از انتظار خود را با صنعت ساز گار کرده است . ۲۸
حال زن نزد عرب :
همان مردمی که قرآن در محیط زندگی شان نازل شد . عربها در شبه جزیره عربستان که منطقه گرم سیر وخشکی است سکونت داشتند اکثر ایشان قبایل چادر نشین ودور از تمدن بودند که با چپاول وغارتگری زندگی می‌کردند . ازطرفی با ایران وازطرفی با روم واز طرفی به بلاد حبشه وسودان همسا یه بودند . از اینرو عمده عادات شان رسوم وحشیگری بود وگاهی در میان آنها پاره از عادات روم وایران وبعضا عادات هند ومصر قدیم نیز یافت می‌شد .
عرب برای زن استقلالی در زندگی قائل نبود و حرمت وشرافتی برای او جز حرمت وشرافت خانواده نمی شناخت به زنان ارث نمی داد و تعدد زوجات را مانند یهود بدون هیچ تحدیدی جایز می‌دانست و هم چنین طلاق را بدون هیچ قید وشرطی تجویز میکرد . دختران را زنده بگور مینمود وابتدا آن از بنی تمیم بود که نعمان بن منزر در واقعه ای عده از دختران شان را اثیر کرد وآن موجب خشم ایشان شد و بهمین جهت بدین عمل مبادرت ورزیدند بعد این خوی به بسیاری از طوایف عرب نیز سرایت کرد .
تازیان دختر را عار می شمردند و هنگام که خبر زایش دختری به پدر داده می‌شد بواسطه آن خبرشوم خود را از مردم پنهان میکرد ولی از پسر خوش شان میآمد واز زیادی آن ولو بوسیله پسر خواندگی و الحاق میکو شیدند وحتی در موردی که با زن شوهر داری زنا کرده بودند فرزند اش را پسر خوانده می‌کردند وگاهی میان رجال وبزرگان وزور مندان بر سر پسر خواندگی نزاع درمیگرفت . ۲۹
ام الموئمنین عایشه حیات زنا شوی را درزمان جاهلیت عرب بچهار گونه بیان میکند :
۱٫ یک نوع آن مانند نکاح امروز بود که مردی نزد مرد دیگر میرفت و از وی دختر ویا خواهرش را خواستگاری میکرد اگر اورا راضی می ساخت خواهر ویا دختر خود را در بدل مهر معین به نکاح او در میاورد .
۲٫ مرد پس از پاک شدن همسرش از عادت ماهانه باو میگفت : فلان مرد را طلب کن وبا وی همبستر شو وازوی نطفه بگیر این کار را بخاطر تمایل به بزرگی و نجابت فرزند میکرد پس از انکه زن این کار را میکرد شوهر از وی دوری میگزید تا آنکه از بار دار شدن وی اطمینان حاصل میکرد واین نکاح بنام نکاح استبضاع یاد می‌شد .
۳٫ گروهی کمتر از ده نفر با زنی آمیزش می‌کردند پس از آنکه آن زایمان میکرد همه کسانی را که با وی پیش شده بودند نزد خود حاضر میکرد یکی را بر می گزید وبه او میگفت که این فرزند از توست .
۴٫ زنی بر فراز خانه خود بیرقی برمی افراشت تا هرکی بخواهد با او آمیزش کند پس از زایمان قیافه شناس را فرا میخواند ونوزاد به هر یک که بیشتر شباهت داشت نسبت می‌داد . ۳۰
قرآن کریم نیز موقعیت زن را در اعراب جاهلیت باز گو میکند . از باب نمونه آیات ذیل را میاورم :
۱٫ سوره نحل آیه ۵۸ ترجمه : در حالیکه به یکی از آنها بشارت دهند که دختری نصیب تو شده صورتش از فرط ناراحتی سیاه می‌شد ومملو از خشم میگردید .
۲٫ همان سوره آیه ۵۹ ترجمه : از قوم وقبیله خود بخاطر بشارت بدی که باو داده شده متواری میگردد . نمی داند آیا اورا با قبول ننگ نگهدارد یا در خاک پنهانش کند ؟ چه بد حکمی میکنند .
داستان وئاد وقیس بن عاصم نیز بیانگر نگرش عرب جاهلیت را نسبت به دختر و زن میباشد که در این داستان چنین آغاز می شود: وئاد بعد از اینکه دین اسلام را پذیرفت روزی خدمت رسول خدا (ص) رسید وسئوال کرد آیا اگر گناه بزرگی کرده باشم توبه من پذیرفته میشود ؟ فرمود : خداوند تواب ورحیم است . عرض کرد ای رسول خدا گناه من بسیار عظیم است . فرمود : وای برتو هر قدر گناه تو بزرگ باشد عفو خدا از آن بزرگتر است . عرض کرد اکنون که چنین میگوی بدان ! من در جاهلیت سفر دوری رفته بودم در حالیکه همسرم باردار بود پس از چهار سال باز گشتم . همسرم باستقبال من آمد . نگاه کردم دخترکی در خانه دیدم پرسیدم دختر کیست ؟ گفت دختر یکی از همسایگان است . من فکر کردم ساعتی بعد به خانه خود بر میگردد اما به تعجب دیدم نرفت غافل از اینکه او دختر من است ومادرش این واقعیت را مکتوم میدارد تا مبادا بدست من کشته شود . سرانجام گفتم راستش را بگو این دختر کیست ؟ گفت : به خاطر داری هنکامیکه بسفر رفتی بار دار بودم این نتیجه همان حمل است دختر توست . آن شب را با کمال ناراحتی خوابیدم گاهی بخواب میرفتم وگاهی بیدار می‌شدم صبح نزدیک شده بود از بسترم بر خاستم وکنار بستر دخترک رفتم . در کنار مادرش بخواب رفته بود اورا بیرون کشیدم وبیدارش کردم وگفتم همراه من بنخلستان بیا او بدنبال من حرکت میکرد تا نزدیک نخلستان رسیدیم من شروع بکندن حفره ای کردم واو بمن کمک میکرد که خاک را بیرون بیاورم . هنگام که حفره تمام شد من زیر بغل او را گرفتم ودر وسط حفره اکندم . دراین هنگام هردو چشم پیامبر پر از اشک شد.سپس دست چپم را به کتف او گذاشتم که بیرون نیاید وبا دست راست خود خاک بر او می افشاندم واو پیوسته دست وپا میزد ومظلومانه فریاد می کشید پدر جان چه با من میکنی ؟ در این هنگام مقداری خاک به روی ریش های من ریخت واو دستش را دراز کرد و خاک را از صورت من پاک نمود . ولی من همچنان قساوتمندانه خاک بر روی او میریختم . تا آخرین نا له هایش در زیر قشر عظیمی از خاک محو شد در اینجا پیامبر (ص) در حالیکه بسیار ناراحت وپریشان بود واشک ها را از چشم پاک میکرد فرمود : اگر نه این بود که رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته لازم بود هرچه زود تر انتقام از تو بگیرد . ۳۱
ونیز در حالات قیس بن عاصیم که از اشراف وروسای قبیله بنی تمیم در جاهلیت بود پس از ظهور پیامب (ص) اسلام آورد میخوانیم که ایشان در حضور رسول اکرم اقرار میکند که من دوازده دختر نصیبم شد که همه آنان را زنده بگور کردم. ۳۲
این بود چکیده از سر گذشت زنان ودختران در زمان عرب جاهلیت قبل از اسلام که به اختصار بیان شد .
پر واضح است در جزیره العرب آن زمان که از تمدن ها وارزش های انسانی سالها فاصله داشت وبه بند کشاندن تهی دستان وبهره کشی از آن قشری محروم و ربا و دزدی و چپاول امتیاز و ارزش محسوب می گردید . پایمال کردن ارزش های زن وزنده بگور کردن دختران یک امری عادی بحساب می آید .
ولی جای تاسف اینجاست که حقوق وشخصیت زن. این قشر عظیم بشری که بقای بشریت در وجود آن نهفته اند در هر دوره ای از تاریخ به نحوی پایمال خواست های نامقدس قرار گرفته است .و در جامعه عرب آنروز بنحوی ودر جوامع متمدن غرب امروز بنحوی دیگر !
جایگاه زن در مکتب فیمینسم :
بعنوان مقدمه باید عرض شود که فیمینسم نهضتی است برای مطالبات حقوق زنان که در اواخر قرن ۱۹ میلادی ودر پی اعتراض به برخی نا برابریهای اجتماعی شکل گرفت وبه تجزیه وتحلیل این نابرابری ها پرداخت ودید گاهای مختلفی ارائه داد .
چنانچه به علت وابستگی دیدگاه ها وگرایشات فمینستی به مکتب های فلسفی وسیلسی غرب بدنه های متفاوتی از فمینیسم به وجود آمد که هر کدام با منظر خاص وجداگانه به مسائل حقوقی زنان می نگرند که فمینیسم های رادیکال ومارکسیست سوسیالیست و لیبرال فرامدرن واسلامی از مهم ترین گرایشات فمینیستی هستند .
نخستین بار واژه فمینیسم feminisme شریع گونه ودر یک متن طبی به زبان فرانسوی برای رشد اندام ها وخصایص جنسی بیماران وبه ویژه مردی به کاررفت که تصور می‌شد از خصوصیات زنانه یافتن بدن خود در رنج بود . سپس الکساندردوما نویسنده فرانسوی این واژه را در جزوه ای با عنوان مرد وزن در باره زن محصنه وزنانی بکار برد که بگونه ای ظاهرا مردانه رفتار می‌کردند . ۳۳
فمینیسم به عنوان یک اصطلاح سیاسی از سال ۱۸۳۷ میلادی وارد فرهنگ فرانسه شد اما آنچه امروز به عنوان فمینیسم مطرح میشود فمینیسم به معنای اخص است که جنبش کاملا سیاسی و ایدئولوژیکی وحمایت شده ازکانون های خاص در جهان است . بهتر آن است که بگویم فمینیسم قبل از آنکه یک مکتب وایدئولوژی مستقل باشد یک وجه اجتماعی برای احقاق حقوق زن مظلوم در اروپا وغرب است .در دهه ی ۱۸۴۰ میلادی جنبش حقوقی زنان در ایالات متحده ظهور کرد وبه فعالیت در جهت تبیین جایگاه زن در جامعه آمریکا پرداخت که خواهان رعایت اصول آزادی وبرابری در مورد زنان بود ۳۴
تعریف فمینیسم :
دفاع وجانب داری ازحقوق زنان و عقیده به برابری زن و مرد در زمینه های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و مبارزه در راه وصول به این برابری که هدف اساسی آن از بین بردن تبعیض، تحقیر، توهین و ستم به زنان در جامعه میباشد و فمینیست . عبارت است از پیروی این جنبش .
برای فهمیدن زوایای همه جانبه ای فمینیسم لازم است با مبانی فمینیسم آشنا گردیم که عبارتند از :
۱٫ اینکه زنان در موقعیت نابرابری با مردان قرار دارد و در نظام حاکم بر جامعه مردان فعالیت میکند و در نظام که مردان قدرتمندند زنان ضعیف اند ودر جایی که مردان فعال اند زنان منفعل اند .
۲٫ تقسیم غیر عادلانه کار در جهان . که مرد درخارج از خانه باید کار کند و زن در خانه این اسارت زن است وتمامی فشار و بار زندگی خانواده را تنها زن بدوش میکشد .
۳٫ خانواده جای اصلی ستم بر زنان است ولذا زنان باید سعی کنند که از محیط سوزان خانواده بیرون آمده و بنیان خانواده را دگرگون سازد .
۴٫ سیاست رایج بازتاب علایق مردانه است و زنان در عرصه های عمومی سیاست حضور چشم گیری ندارند و لذا مردان به زنان حکومت می کنند. برای رفع این مشکل باید نمایندگانی از زنان در بخش هایی حضور داشته باشند و در تصمیم ها با زنان مشورت شود.
۵٫ در بعد اقتصادی دستمزد های زنان پایین تر وکم تر از دستمزدهای است مه مردان می گرند بنا براین دستمزد کاری نا مطلوب زنان سلطه مزکر بر موئنث میباشد ولزا برای زنان درقبال کارهای آنان در خانه باید مزد عادلانه پرداخت شود .
۶٫ دربعدجنسی معتقدند که انسانها راهبه نیستند آنها باید عاشق همدیگر باشد یعنی باید مردان با مردان و زنان با زنان آزادانه ارتباط جنسی داشته باشند به عبارت واضح تر هم جنس بازی باید یک امر قانونی باشد .
معادلات فارسی واژه فمینیسم :
زن گرای
زن محوری
زن اصالی
زن وری
زنانگی
علل پیدایش فمینیسم :
۱٫ استبداد خانگی
۲٫ تغیرات اجتماعی
۳٫ شهر نشینی
۴٫ عامل اقتصادی
۵٫ عصر روشنگری
۶٫ تحصیلات عالیه ۳۵

مکتب های فمینیستی :
۱٫ فمینیسم لیبرال : این مکتب متمزکر میشود که برای احقاق حقوق زنان باید در چار چوپ حکومت های لیبرالی مبارزه کرد بر اساس این دید گاه نقش های جنسیتی و پیش داوری های تبعیض آمیز که سرنوشت متفاوتی برای زن ومرد رقم میزند . درنتیجه لیبرال ها مخالف نقش های کلیشه ای در خانواده وجامعه هستند .
۲٫ فمینیسم مارکسیست : محور اصلی توجه فمینیست های مارکسیست توجه به نقش اختلافات طبقاتی وتحول ابزار تولید در وقوع تحولات فرهنگی واجتماعی است . فمینیسم حاصل تلاش زنانی است که مارکسیسم را گسترش دادند تا از عهده توضیحی قابل قبول برای فرودستی وبهره کشی از زنان در جوامع سرمایه داری برایند .
تفکرات مارکسیستی اطاعت جنس زن از مرد را ریشه دار در مسائل اقتصادی می داند بعد از مارکس انگلس دست به نو آوری در دید گاها واید ئولوژی مکتب مارکسیسم زد تا نظریه ای ارائه دهد که نسبت بحقوق زنان موجه باشد در دید گاه کلی مارکس وانگلس تفاوت چندانی دیده نمی شود به نظر آنان خانواده اولین نهاد اجتماعی است که تقسیم کارنابرابر در آن صورت می پذیرد وباید نابود گردد .
مارکس میگوید : خانواده برای رفع نیاز های نظام سرمایه داری ومشخصا بدلیل خواست مردانه برای انتقال میراث خود به وارثان مشروع شکل گرفت . بنا بر نظر فمینیست های مارکسیست تحولات اقتصادی منشا فرودستی زنان و انقلاب صنعتی و نفی سرمایه داری عامل رهایی زنان از وضعیت کنونی می باشد .
۳٫ فمینیست رادیکال : هواداران این جنبش معتقدند که هیچ حوزه ای از جامعه نیست که مردان در آن دخالت نداشته باشند در نتیجه درهرجنبه ای از زندگی زنان که اکنون طبیعی شمرده میشود باید تردید کرد وبه دنبال راه های رهایی تازه برای جریان امور بود . هسته مرکزی عقاید فمینیست رادیکال این است که نابرابری های جنسیتی محصول یک نظام مقتدر ومرد سالار و مهم ترین شکل نا برابری اجتماعی است .
سیمون دوبوار از شخصیت های مهم رادیکال میگوید : هیچ انسانی زن یامرد متولد نمی شود بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب میکند تفاوت های فیز یولوژیک تنها زن ومرد را از لحاظ سیست شناختی متمایز میکند وتفاوت های ذهنی وروحی واختلافات در نگرش ها واستعدادها تماما محصول روابط اجتماعی وتاریخی است بر این اساس به علت اینکه طبیعت ثابت بشری وجود ندارد تقسیم وظایف به زنانه ومردانه خطاست .
فمینیست های رادیکال علت فرودستی زنانرا طبیعت پرخاشگرانه مردان می دانند و معتقدند که مردان از این خصوصیت برای کنترل زنان بهره می گیرند .
مری دیلی گزارش مستندی از فجایعی که در آن مردان از پرخاشگری برای مهار زنان سود جسته اند را ارائه میدهد او با اشاره به رسم سوتی سوزاندن زنان همراه جسد شوهر متوفایش در هند و بستن پای نوزادان دختر درچین و ختنه دختران در برخی کشور های آفریقایی این ها را نمونه هایی از آزار رسانی مردان به زنان و استفاده از ابزار خشونت برای مهار آنان میداند این گروه فمینیستی معتقدند که نابرابری زنان ریشه های عمیقی در فرهنگ ها و ذهنیت ها دارد .
شولامیت فایرستون : عامل فرودستی زنانرا در طول تاریخ مسا ئل بیولوژیکی زنان یعنی وضعیت خاص مثل زایمان و عادت ماهانه و پرورش کودک ووو میداند اما میگوید : تکنولوژی جدید با میسر ساختن لقاح بدون آمیزش و پرورش جنین خارج از رحم وبزرگ کردن بچه خارج از خانواده زنان را آزاد خواهد کرد در این روند خانواده به عنوان واحدی برای تولید مثل واقتصاد از میان خواهد رفت وجامعه ی آزاد از نقش های مبتنی بر جنسیت شکوفا خواهد شد .
در کل آرمان رادیکال فمینیستها تحقق جامعه ای فاقد از جنسیت است اما بسیار از آنان پا را از این فراتر گذاشته وصفات ارزشمند را صفات ویژه زنان دانسته اند لذا آرمان انسانی آنان آرمان زن است اما نه زن که تحت نظام پدر سالارانه باشد .
۴٫ فمینیست سوسیالیستی : این گرایش تلفیقی از دو دیدگاه فمینیسم مارکسسیسم ورادیکال است که معتقد است هم نظام پدر سالارانه وهم نظام سرمایه داری در سیستم زنان نقش ایفا می کنند از این رو میتوان گفت فمینیسم سوسیالیسم نظام اقتصادی و سلطه پدر سالارانه را عامل فرودستی زنان می دانند و مبارزه طبقاتی و جنسیتی را راه حل وضعیت زنان میداند .
۵٫ فمینیسم فرامدرن: پست مدرنیسم از اواخیر دهه ۷۰ میلادی گروهی از فمینیست ها به دفاع از خانواده و نقش مادری و تفاوت های طبیعی زن و مرد پرداختند و به اصلاح دیدگاهای قبلی خود اذعان نمودند الشتین در کتاب مرد عمومی وزن خصوصی به تلاش فمینیست های رادیکال برای سیاسی کردن زندگی خصوصی حمله کرده و به دفاع از محور زندگی خصوصی و خانواده وفرزند پرداخته و مادر بودن را فعالیت غنی چند رویه پر زحمت وشادی آفرین دانسته است .
برخی از روشنفکران این گروه بر حفظ ویژگی های زنانگی تاکید دارند ومعتقدند که زن نیازمند خانواده و بر خورداری از نعمت فرزند است . پس مدرنیسم علت فرودستی زنان را وجود رفتارهایی میدانند که بدو تولد میان دختر وپسر تفاوت ایجاد میکند از این رو جامعه مطلوب را جامعه میداند دو جنسیتی که در آن تشابه حقوق زن ومرد تامین شده باشد .
۶٫ فمینیسم اسلامی : از اواخیر قرن ۱۹ میلادی اندیشه های زن گرایانه غربی توسط آثار مکتوب نویسندگان مسلمان آشنا به غرب به کشور های اسلامی راه یافت . فمینیست اسلامی معتقد است برای مقابله با سکولار کردن جامعه و اسلام میبایست به اسلامی کردن مجددجامعه دست زد چون خطر اصلی غرب برای جامعه اسلامی فرهنگی است نه سیاسی و اقتصادی در این میان زنان نقش اساسی دارند چون حاملان اصلی فرهنگ تلقی میشود از این رو حجاب فقط نشان حجب وحیا نیست بلکه نماد دفاع از اسلام حفاظت از کیان خانواده و هویت اسلامی جوامع مسلمان است .
فمینیست اسلامی در صدد حاضر نمودن زن در صحنه های مسئو لیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وارائه الگو از زن است که ضمن حفظ حریم عفاف مانند مردان حضور فعال در عرصه مسئولیت های اجتماعی وسیاسی پیداکند این آرمان وایده آن طیف مذهبی است .
تذکر : این مطلب بر گرفته از مقاله سراج الدین ادیب در سایت آریائی میباشد .
مهم ترین اهداف جنبش فمینیستی :
۱٫ تلاش برای دریافت حقوق مساوی با مرد
۲٫ تلاش برای نفی تحقیر زنان
۳٫ تاکید بر عدم تقابل میان زن ومرد . یعنی تلاش دارند زن ومرد را به مثابه انسان واحد مورد مطالعه قرار دهد نه بعنوان دو جنس متقابل از این منظر میتوان فمینیسم را جریانی ضد مرد گرایانه قلمداد نمود که این جریان موسوم به جریان موج اول است .نفی تقابل بین زن ومرد غیر از ادعای تساوی حقوق زن ومرد است زیرا در این نگرش حتی اگر زن به حقوق اجتماعی برابر با مرد هم برسد هیچ تاثیری به حال فمینیسم ضد مرد گرایانه ندارد .
۴٫ طرفداران نظریه عدم تقابل معتقدند هر انسانی قابلیت های دو جنس را دارد یعنی ویژه گی های مذکر و مونث در هر انسانی وجود دارد که این نظریه کاملا با عقل سلیم مخالف است .
نتیجه این نگرش بسیار وحشت ناک است ونظام خانواده ونظام اجتماعی را متزلزل می کند پدیده های مثل همجنس بازی ودوجنس گرایی وگسست پیوند های خانوادگی از جمله پیامد های این نظریه است .
۵٫ تاکید بر عدم برتری مرد بر زن ازدیگر اهداف فمینیسم میباشد بر این باورند که اصل عدم برتری مرد بر زن است آنان کلیت نظام خانواده را انکار نمی کنند اما در عین حال خواهان نقش مساوی زن ومرد در وظایف ومسئولیت های خانوادگی و اجتماعی هستند .
تلاش برای کسب برابری حقوقی که مهم ترین مطالبات این دیدگاه را میتوان در ۸ خواسته بیان کرد :
۱٫ حق رای زنان
۲٫ حذف روسپیگری
۳٫ به رسمیت شناختن حقوق کودکان تک والدینی
۴٫ آزادی سقط جنین
۵٫ حق داشتن فرزند از مرد دلخواه
۶٫ به رسمیت شناختن آزادی لذت در مسائل جنسی
۷٫ کشیش شدن زنان
۸٫ به رسمیت شناختن هم جنس گرایی .
اصول ومبانی تفکرات فمینیسم اسلامی :
در ابتدا لازم است برداشت فمینیست های اسلامی را از جریان فمینیسم بیان کنیم : به اعتقاد آنان فمینیسم یک نهضت اجتماعی برابری طلبانه برای زنان است نه یک جریان ایدئولوژیک و از آنجا که فمینیسم فاقد گرایشات ایدئولوژیک نیست میتوان با حفظ هویت اسلامی هم فمینیسم بود و هم از حقوق و آزادی زنان دفاع کرد آنان فمینیسم غربی را مورد انتقاد قرار میدهند و ارائه راهبرد های واحد برای تمامی زنان جهان را با توجه به شرایط فرهنگی و منطقه ای غیر ممکن میدانند .
وبطور کلی طرفداران فمینیسم اسلامی به ویژه فمینیست های خارج از کشور معتقد به جدایی دین از سیاست هستند . و برداشت انان از تساوی دقیقا همان مفهوم تشابه و برابری است آنان در موضع گیری خود برای برداشتن مرزهای جنسیتی گام بر میدارند یعنی تساوی به همان معنایی که نیاز دو انسان از یک جنس مطرح است باید به همان معنا برای زن و مرد مطرح شود برخی فمینیست های اسلامی تصریح کرده اند که تفاوت های تکوینی میان زن ومرد نباید به تفاوت های تشریعی وحقوقی میان آنان منجر شود ۳۶
باید گفت تساوی به معنای بالا نه تنها پایگاه دینی ندارد بلکه برخلاف آموزه های دینی است آنچه دین بر آن اصرار دارد اقامه عدل است و اینکه زن مثل مرد انسانی است که از استعداد وکمالات انسانی برخوردار است خداوند براساس حکمت برای سامان دهی به امور اجتماعی تفاوت هایی را برای زن ومرد طبق آفرینش در نظر گرفته است و انتظارات مختلفی از این دو جنس دارد خداوند تکالیف مختلفی برای آن دو لحاظ کرده است .
بر داشت از آزادی :
از نظر آنان آزادی پیوندی عمیق با فرد گرایی به مفهوم غربی دارد . و بر آمده از فرهنگ لیبرالی غرب است .در این دیدگاه انسان آزادند آنچه را متمایل اند انجام دهند تا جایی که آزادی دیگران را خدشه دار نکند اما تاکید فمینیست های اسلامی بر حفظ ارزشهای معنوی آنان را از دیدگاه های لیبرالیستی جدا میکند از نظر آنان خروج از خانه به اذن شوهر هم بدلیل محدود کردن آزادی زن مردود است و هم بدلیل آنکه براساس جنسیت تبعیض گونه است . ۳۷
برداشت از خانواده :
فمینیسم اسلامی بر حفظ خانواده و نقش مادری و همسری زن در آن تاکید می ورزد و به همین دلیل مخالفت خودرا با هم جنس گرایی اعلام میدارد از این نگاه نهاد خانواده و مادری در ذات خود مشکل زا نیست . طرفداران این نظریه از خانواده سنتی که مبتنی با سلسله مراتب و سر پرستی مرد است انتقاد میکنند آرمان آنان خانواده ای بر اساس برابری نقش ها و نفی سرپرستی مرد است .
آنان دموکراسی در خانواده را جایگزین مناسبی برای سر پرستی مرد میدانند .
ختم کلام دراین باب اینکه : در کل زن در جوامع غربی بعنوان کالای اقتصادی در آمده است که مورد معامله قرار میگیرد که اگر روند شخصیتی زن اینگونه ادامه یابد شاید پنجاه سال بعد از نوزادی که دارای پدر مشخص باشد و در کانون گرم خانواده تربیت یابد خبری نباشد چون زن از آن مسیر طبیعی شان که باید برای تولید نسل بکار گرفته شود منحرف گردیده است . برای زن غربی تولید مثل آنهم با شرایط خاص ا ش از عجایب روزگار بحساب می آید و هر روز که بگذرد بارداری و وضع حمل مورد تنفر بیشتری قرار می گیرد چون ملاک ارزشی که برای زن درین جامعه در نظر گرفته شده است با وظیفه اصلی زن در خانواده وجامعه خیلی فاصله دارد .
بنا براین : جوامع غربی بسوی نابودی به پیش میروند چون سرمایه اصلی شان که نسل جوان باشد دارند راه انقراض و نابودی را می پیمایند بی دلیل نیست که در زمان فعلی هفتاد درصد از دانشمندان و مخترعان جوامع غربی را جوانان مهاجر آسیایی تشکیل میدهد .
آری :شعار تساوی مرد و زن در تمام صحنه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از ریشه باطل است و کاملا با خواست های طبیعی زن منافات دارد و پیروان این تئوری در فکر نابودی زن است این قشری عظیم بشری که رسالت سنگینی را بدوش دارد و از آن ناخواسته دارند شانه خالی میکند و زمانیکه بخود آیند راه باز گشت نخواهد داشت .
ولذا لازم است زن در جوامع غربی بفکر دست یابی به قداست و ارزش به باد رفته اش باشد قبل از آنکه توانایی بازگشت به خویش را از دست بدهد .
و تئوری که پیروان مکتب فیمینسم در رابطه به زن مطرح میکند گرفته شده از نظرات و طرح هایی است که سردمداران اقتصادی غرب سالها درپی پیاده کردن آن بوده اند و امروز دانشمندان وصاحب نظرانی که خویش را از مخترعین این مکتب میدانند کلاً سر در آخور کمپانی های غربی و صاحبان شرکت های تجاری غرب میباشند و آنانکه فقط برایشان در آمد مالی و کسرت سرمایه مهم است ومعنی دارد .
چون اگر زن در محیط مقدس خانواده ایفای مسئولیت نماید کمتر مورد معامله کامپانی های قاچاق انسان قرار میگرد . پر واضح است که سردمداران تئوری فمینیسم خود مزدورند و در راستای اهداف نا مقدس سرمایه داری قدم بر میدارند تا زن را از آشنایی به وظیفه ی طبیعی و فطری شان باز دارد .
و با شعار تساوی بسوی عروسک شدن تشویق وترغیب میکنند بدون اینکه بداننددانشمندان وصاحب نظران و سیاست مداران آینده یک جامعه همان فرزندانی هستند که ابتدا باید در محیط وکانون گرم خانواده تربیت شوند وبا حمایت آن تحصیلات عالی شان را به پایان برسانند که بی شک جوانان بی خانواده ازخلع روحی در رنج اند و نا آشنا به مسئولیت های اجتماعی و انسانی . چون خانواده نمونه ای از جامعه بزرگ است .وآمار نشان داده است که نود در صد جنایت کاران حرفه ای را اشخاصی تشکیل میدهند که فاقد خانواده بوده است . چونکه عاطفه و محبت در کانون خانواده تبلور می یابد و شکوفا میشود و فردی که عاطفه و محبت نداشته باشد جنایت و تبهکاری برایش مفهومی نخواهد داشت .
آری : سردمداران جامعه غربی در راستای اهداف ضد بشری شان که نابودی بشریت باشد تیر خلاص را که خطر ناک تر از بمب اتم میباشد درقالب مکتب فمینیسم هم شلیک کردند که آن عبارت است از رسمیت دادن به عمل ضد بشری وحیوانی ! همجنسگرایی . که واقعا شرم و ننگ باد به چنین جامعه ای که دم از حقوق بشر میزند .
در نتیجه : طبق اظهارات زنان کارگر در جوامع غربی وسرمایه داری شعار تساوی زن ومرد نه تنها حمایت از زن این قشر آسیب پذیر که باید مادر باشد محسوب نمی شود بلکه استارت به بند کشیدن و بی آبرو و بی حیسیت شدن زن است . چون فلسفه خلقت انسان دراین عالم هستی در صورتی معنی میدهد و زیبا و دلپذیر است که انسانها در مسیر طبیعی خود شان در حرکت باشند ومتفاوت بودن استعداد های بشری نه تنها انسان را از رسیدن به آن هدف متعالی باز نمی دارد که خود از دلایل وعلایل پیشرفت انسان ها محسوب میشود . چون ارزش انسانها در استعدادهای مختلف وجامع الاضداد بودن آن است .
زن در آینه فیزیولوژی :
الکسیس کارل. فیزیولوژیست وجراح وزیست شناس معروف فرانسوی که شهرت جهانی دارد در کتاب انسان موجود ناشناخته میفرماید :
زن ومرد بحکم قانون خلقت متفاوت آفریده شده اند که این اختلافات و تفاوت ها وظایف و حقوق آنها را هم متفاوت میکند . ولی در فصلی که تحت عنوان اعمال جنسی و تولید مثل در کتاب خود باز کرده است می گوید : بیضه ها وتخمدانها اعمال پردامنه دارند . نخست اینکه سلولهای نر وماده می سازند که پیوستگی این دو موجود انسانی را پدید می آورد در عین حال موادی ترشح میکنند و در خون میریزند که در نسوج و اندام ها و شعور ما خصایص جنس مرد یا زن را آشکار میسازد . هم چنین به تمام اعمال بدنی ما شدت میدهند ترشح بیضه ها موجد تهور و جوش وخروش وخشونت میگردد واین همان خصایصی است که گاو نر جنگی را از گاوی که در مزارع برای شخم به کار میرود متمایز میسازد . تخمدان نیز به همین طریق بر روی وجود زن تاثیر میگذارد .اختلافی که میان زن ومرد موجود است تنها مربوط بشکل اندام های جنسی آنها ووجود زاهدان وانجام زایمان نزد زن وطرد تعلیم خاص آنها نیست بلکه نتیجه علتی عمیق تر استکه از تاثیر مواد شیمیایی مترشحه غدد تناسلی در خون ناشی میشود به علت عدم توجه باین نکته اصلی ومهم است که طرفداران نهضت زن فکر میکنند که هردو جنس میتوانند یک قسم تعلیم وتربیت یابند ومشاغل واختیارات ومسئولیت های یکسانی به عهده گیرند . زن در حقیقت از جهات زیادی با مرد متفاوت است یکایک سلولهای بدنی هم چنین دستگاهای عضوی مخصوصا سلسله عصبی نشانه جنس او را بر روی خود دارد قوانین فیزیولوژی نیز همانند قوانین جهان ستارگان سخت وغیر قابل تغیر است . ممکن نیست تمایلات انسانی در آنها راه یابد . ما مجبوریم آنهارا آن طوری که است بپزیریم . زنان باید به سمت مواهیب طبیعی خود در جهت ومسیر سرشت خاص خویش بدون نقلید کور کورانه از مردان بکوشند وظیفه ایشان در راه تکامل بشریت خیلی بزرگتر از مرد ها است و نبایستی آن را سزسزی گیرند ورها کنند . ۳۸
وبعد کارل اضافه میکند که ماده برای تولید نسل ضروری است وثابت شده است که بار داری جسم وروح زن را تکمیل میکند .
ویل دورانت :
در کتاب لذات فلسفه اش در فصل هشتم وچاپ ششم در رابط به زن چنین اظهار میکند : در نوع انسان عمل توالد در جنس زن است ودر طبیعت وآزمایشگاه ها هردو زاید بودن مرد را بطور قطع نشان داده اند این حقیقت تلخ است که در انواع حیوان اصل واساس ماده است ومرد فرع وتابع میباشد .
غرایز فردی :
در نمایش بزرگ توالد که محور حیات است عمل نر حقیر است او فقط سیاهی لشکر است در بحران وضع حمل مرد با دست پاچگی وحیرت در کنار زن می ایستد وسر انجام به حقارت وغیر ضروری بودن هستی خود در پهنه رشد نوع پی میبرد و در این لحظه است که میفهمد زن از او به نوع نزدیک تر و وابسته تر است وجریان عظیم حیات در وجود زن است و خلقت از خون وجسم اوست و بتدریج در میابد که چرا اقوام ابتدایی و ادیان بزرگ، مادری را می پرستیدند و در عشق بازی زن از مرد ماهر تر است زیرا میل او چندان شدید نیست که دیده عقل او را ببندد و سر اینکه از قدیم او را عاقل تر گفته اند نیز همین است وزنان بیشتر به دنبال ستایش ها وتحسین های مطلق ومبهم مردانند و بیشتر میخواهد که مردان به خواست آنها توجه کنند و این امر از میل آنها به لذات جنسی بیشتر است در خیلی از موارد لذت محبوب بودن او را بیشتر خرسند میسازد و بعضی از کسانی که در قلب نا نفوذپذیر زن تحقیق کرده اند معتقدند که عشق زن بیشتر مادری است تا جنسی و شدت و هیجان عشق در زن کمتر از مرد است ولی پهنای میدان آن بیشتر است و همه گوشه ها و زوایای زندگی او را می گیرد زن فقط وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست یک قاضی فرانسوی زنی را سرزنش میکرد که چرا با یک دزد زندگی میکند زن در پاسخ اوگفت : اگر عشقی نداشته باشم هیچ نیستیم ۳۹
زن فقط از عقاید مرد تقلید میکند اما در باطن خویش مصمم وخود بین است و از خود خواهی بی نهایت مرد خبر دارد و میداند که اگر بخواهد شخصیت بیشتری نشان بدهد ممکن است مایه تنفر مرد گردد .
اگر زن در عشق بر مرد بر تری دارد مرد هم در دوستی از او برتر است مردان میتوانند با هم دوست شوند ولی زنان فقط میتوانند با هم آشنا گردند آنگاه که زنان از هم به خوبی یاد کنند ستارگان آسمان فرو خواهند ریخت ! مصاحبت زنان با هم سخت است و از معاشرت همدیگر ملول و آزرده میگردند و صحبت آنها با یکدیگر فقط وقتی قابل تحمل است که از مردان گفت وگو کنند . این امر طبیعی است.

لارشفکو ازدیر باز گفته است : علت اینکه بیشتر زنان کمتر دوست میشوند آن است که پس از چشیدن طعم عشق دوستی مزه ای ندارد چنانکه شاعر میگوید :عشق جزئی از مرد است ولی کل حیات و زندگی زن است ما همانیم که باید باشیم مرد نگران و مضطرب است که مبادا کسی پیش از او زنش را تصرف کرده باشد ولی این نگرانی و اضطراب در زن کمتر است . اگر مرد به ستایندگان زنش رشک ببرد زن ناراحت نمیگردد بلکه از این احساس مرد لذت می برد و آنرا تحریک میکند زیرا میداند که وقتی او در نظر مردش مطلوب است که مرد حس کند پایه تملک اش بر او متزلزل است زن با تیز بینی فطری خود میداند که برای عشق مرده دوای بهتر از رشک وغیرت پیدا نمی شود .
مترودوروس گفته است : هر چیز خوب وابسته به شکم است. این سخن با آنکه از ادب دور است تا حد زیادی در باره مرد راست است مرد غذا را بیش از حد دوست می دارد به آسانی از آن راه ممکن است به دام بیفتد عشق او به طعام وشراب از زن بیشتر است درست از آنگاه که حوا آدم را با یک سیب بفریفت زن بر مرد از راه شکم مسلط شد و هم معده و هم اخلاق او را به یک بار فاسد ساخت ۴۰
زن سربازان را دوست دارد و از مرد توانا خوشش می آید در هر نسل ماده نر جنگی را بر میگزیند بی آنکه خود بداند در این کار احتیاج به حمایت از کودک و منزل هم نهفته است چنانکه گاهی ترجیح میدهد با دیوانه شجاع ازدواج کند زن به مردی که فرماندهی بلد است با خوشحالی تسلیم میشود اگر این روزها فرمان برداری زن کمتر شده است برای آن است که مردان در قدرت واخلاق ضعیف تر از پیش شده است .
ناپلئون که توانست بر قاره ای مسلط شود از تسلط بر زن اش عاجز بود قدرت او در جسم ناتوان و وجود ترسوی ژورفین جای نداشت وناپلئون در برابر سلاحی که آن زن بکار میبرد سپر و زرهی نداشت ! خود او میگوید : قدرت اخلاقی و صفات مرا خیلی ستوده اند . اما من در برابر خانواده خود ناتوانی بیش نیستم . ۴۱
غرایز جنسی :
زن اجتما عی تر و معاشرت پذیر تر از مرد است جمعیت و کثرت را دوست دارد و حاضر است با میل و خرسندی در میان جمعیت گم شود زن نمی پرسد کدام نمایش یا کنسرت یا کدام یک از اماکن تفریحی بهتر است بلکه می پرسد مردم به کدام بیشتر میروند . زن کم تر از مرد توانای تنها ماندن را دارد و حاضر به اعتکاف وگوشه گیری نیست زنی بی مرد بیشتر از مردی بی زن نقص خود را حس میکند واین بی گمان بدون جهت است که زن به حمایت مرد احتیاج دارد ومعمولا به رهبری او نیاز مند است در کل زن حیوانی اجتماعی تر است به همین جهت زن پرگوتر است با این همه زنان بیشتر از مردان میتوانند خاموشی را تحمل کنند به قول مردیث سینه آنها میتواند تابوت رازها باشد .
چهره زن مانند چانه اش همیشه در حرکت است ونمی تواند مانند طبقه کارگر سختی کش وبازارگانان محتاط قیافه خود را هنگام نفع وضرر وخوشی ورنج تغیر ندهد . زنی که عاشق شد و معشوق خود را از دست داد ممکن است این گم شده برایش جبران ناپذیر باشد او روح خود را به تصویر خاصی پیوسته است و هر جا برود خاطراتش او را دنبال خواهند کرد .
آخرین نتیجه ایکه بربیشتر بودن حس اجتماعی در زن مترتب میگردد این است که زن به تصدیق و تایید اجتماع شایق تر است وعقیده و رای همسایگان در او بیشتر از مرد اثر میگزارد زیرا وقتیکه زن به عشق وبچه داری مشغول نیست به روابط اجتماعی سرگرم است. خود فروشی زن از مرد بیشتر است و بر زیبای وفضایل خود بیشتر متوجه است تا مرد . زن بیشتر از مرد به مقام و درجه اهمیت میدهد و نیمی از تلاش مرد در بدست آوردن مقام از همین علاقه زن سرچشمه میگیرد. مرد به هنگام نومیدی ممکن است دست به خود کشی بزند ولی زن اگر اگر همه امید ها را از دست داد خود را به عنایت الهی تسلیم میکند ودر خدا پرستی نیرو وتسلی می یابد. مرد در حضور زن همیشه دست پاچه است . تا آنجا که مسئله مربوط به پیداکردن شوهر و نگاه داشتن عاشق و بنای خانه باشد زن عملی تر و برخود مسلط تر است . مردی که از سی سال کمتر داشته باشد نمی تواند در جدال لطیف عشق بر زن بیست ساله پیروز گردد .
زن از همان هنگام تولد برای اجرای وظایف حیات مجهز تر است و به همین جهت بلوغ او زود تر فرامیرسد ودوره جوانیش کمتر است . زن برای درک لذایذ اجتماعی آماده تر است ودر مدرسه از پسر همسال خود زرنگتر است ۴۲
زن برای درخت بشری همچون ریشه وتنه است و سخت به خاکی که از آن روئیده است پای بند است و ریشه های خود را در زمین با اطمینان به هر سوی می دواند و شاخه هایش را در آسمان به هرطرف می گستراند .
زن اگر هم گاهی به عشق آزادی روی می آورد نه برای آن است که در آن آزادی میجوید بلکه برای آن است که در زندگی خود از ازدواج معمولی با یک مرد مسئول مایوس شده است .
بطور کلی زن در مرد زیبایی نمی جوید بلکه قدرت وتوانایی که نشانه ی حمایت است می خواهد این مرد است که بدنبال زیبایی میگردد زیرا زیبایی معمولا نشانه مزاج قوی و سلامت است و نه چنانکه استندال گفته است نشانه لذت . اینکه هوس زیبایی ومیل به آن در زن کمتر است برای آن است که زن نمی خواهد بگیرد بلکه میخواهد او را بگیرند . از اینجاست که زن بیشتر از آنکه خالق زیبایی باشد الهام دهنده زیبایی است . ۴۳
مرد فقط زنی را دوست دارد که از او ضعیف تر باشد و زن فقط مردی را میخواهد که از او قوی تر باشد از اینجاست که اگر مزیت دختری در دانش واندیشه او باشد نه در دل انگیزی طبیعی و زرنگی نیمه آگاهش در پیداکردن شوهر چندان کامیاب نخواهد بود زیرا بجایی قدم نهاده است که مردان از قرن ها پیش برای خود قرق کرده اند و لذا شصت درصد زنان دانشگاهی بی شوهر میمانند ۴۴
پروفسورفرهت قائم مقامی در کتاب آزادی یا اسارت زن در رابطه بموقعیت زنان میفرماید :مادام که در اجتماع وجود زن تنها برای لذت بخشیدن به مرد است ما همه باید بنام مرد سر از شرم به زیر افگنیم من ترجیح میدهم که نسل انسان به تمامی نابود شود تا اینکه بماند وبا تبدیل زن ظریف ترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوت رانی مرد از هر حیوانی پست تر گردد ۴۵
ایشان در رابطه به موقعیت زن چهار تئوری را بیان میکند :
۱٫ پیروان این تئوری اعتقاد دارند که زن طبیعتا گرایشی به عروسک شدن وکالا گردیدن دارد ومیخواهد تمامی جوانب شخصیتش درزیبای وتجملات وظاهرش خلاصه شود وتنها به یک جنبه خلقتش یعنی جنبه حیوانی و نه جنبه روحانی و انسانی توجه می کند و تنها همان را گسترش میدهد ۴۶
۲٫ اگر زن امروز بصورت یک عروسک متحرک در آمده است بدین علت است که مردان جامعه چنین خواسته اند و میخواهند که زن وسیله ای باشد برای رفع نیازهای جنسی و غریزی و کالایی برای لذت بخشیدن به آنها ۴۷
۳٫ این تئوری موقعیت فعلی زنان را به مکانیسم تحول تاریخی و پویایی جامعه توجه مینماید و اعتقاد براین است که اگر امروزه زنان به شکل خاص در آمده اند نه در نتیجه ی یک گرایش طبیعی و فطری است و نه یک استسمار مردانه و نه یک جبر سیستم بلکه سیر تحول تاریخ ایجاب مینماید که زنان دارای یک وضعیت خاص باشند و طبعا تحرک تاریخ همانطور که کیفیت گذشته ی زندگی زنان را تغییر داده در آینده نیز این وضع را خود به خود دگر گون خواهد کرد ۴۸
۴٫ در این تئوری اعتقاد بر این است که این مردان نیستند که موجب ایجاد یک وضعیت غیر عادی وخفقان آور وغیر منصفانه برای زنان گردیده اند بلکه این سیستم است که این وضعیت را برای زنان به ارمغان آورده است واین نظام بازاری و استعمار است که در طول تاریخ با توجه به ضعف جسمانی زن پیوسته او را به صورت شخص متکی درآورده که برای ادامه زندگی اش مجبور بوده همواره متعلق به مردی باشد و این کیفیت تعلق تحت تاثیر نظام اجتماعی برمبنای فرهنگ استعماری غرب میباشد ۴۹ واین نظام کاذب بازاری است که اعتقاد به ارزش زن سنتی را از بین برده است و با صنعت لوازم آرایش که در همه جا مانند قارچ روئیده است ونیاز وافری در زنان برای خرید چنین کالایی ایجاد نموده است و زنان را مانند مضحکه های نمایشی در آورده وآنان را به صورت عروسک های زینت شده به فروش میرساند . ۵۰
ایشان در ادامه میفرماید : از آن زمانکه زن با تمام زیبای اش معبود مرد شد آن زمان که زنان برای ارضاء شهوات مردان وسیله ای گشتند و باز از آن زمان که زنان حصار تنگ محافظ شانرا دریدند آن زمان دیگر زن کالا شده بود و خود در خدمت فروش هرچه بیشتر کالا قرار گرفت . از آن پس کالای بهتر و مرغوب تر بود که بر چسپ آن عکس زنی زیبا تر بود و کالایی بیشتر بفروش میرفت که زن مشهورتری آنرا در دست داشت و اینجاست که می بینیم زن صرفا عروسک شده و عروسکی نمایش که هر روز رنگی به خود میمالید و هر روز به نوعی خود را تزیین میکرد . عروسکی که حتی برای قشنگ شدن دماغ پهن اش را با جراحی باریک میکند چون که بازار روز صادره از غرب آنرا میخواهد و می پذیرد و معیار زیبایی معیار غربی و هنر پیشگان غربی است واین پذیریش و تقلید کور کورانه است که زن را به انحراف معنوی سوق میدهد . که دراین موقعیت عروسکی بیشتر ارزش دارد که در عین زیبایی خوش تن وبدن هم باشد ۵۱
زن دراشعارشعرای زبان فارسی :

اسدی میگوید :
هم از بخت ترسم که دمساز نیست
هم از تو که با زن دل راز نیست
کو موبد چنین داستان زد ز زن
که بازن در راز هرگز مزن
فردوسی :
چوخواهی که خواری نیاری بروی
به پیش زنان راز هرگز مگوی
زنان را ستای سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پار سای
زن و اژدها هردو در خاک به
جهان پاک ازین هردو نا پاک به
به اختر کسی دان که دخترش نیست
چو دختر بود روشن اخترش نیست
که را ا زپس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
نظامی:
زن از پهلوی چپ گویند برخاست
نیاید هرگز از چپ راستی راست
جامی :
زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ راستی هرگز ندیده
زن چه باشد ؟ناقص در عقل ودین
هیچ ناقص نیست در عالم چنین
بر سر خوان عطای ذولمنن
نیست کافری نعمتی بد تر ز زن
اوحدی :
زن چو مار است زخم خود بزند
بر سرش نیک زن که بد بزند
سعدی :
چه نغز آمد این یک سخن زان دوتن
که بودند سر گشته از دست زن
یکی گفت کس را زن بد مباد
دگرگفت زن درجهان خوب مباد
چو در روی بیگانه خندید زن
دگر مرد گو لاف مردی مزن
ناصر خسرو :
زنان چون ناقصان عقل ودین اند
چرا مردان رهی آنان گزینند
به گفتار زنان هرگز مکن کار
زنان را تا توانی مرده انگار
فخرالدین اسعد گرگانی :
زنان در آفرینش نا تمام اند
زیرا خویش کام و زشت نامند ۵۲

رهی معیری :
زنان چون آتش اند از تند خویی
زن وآتش زیک جنس اند گویی
نه تنها نا مراد آن دل شکن باد
که نفرین خدا بر هرچه زن باد
جهان داور چوگتی را بنا کرد
پی ایجاد زن اندیشه ها کرد
مهیا تا کند اجزای او را
ستاند از لاله وگل رنگ وبورا
زدریاعمق واز خورشیدگرمی
زآهن سختی واز گلبرگ نرمی
زامواج خروشان تند خویی
ز روزوشب دورنگی ودو رویی
صفاازصبح وشورانگیزی ازمی
شکر افشانی وشیرینی از نی
زطبع زهره شادی آفرینی
زپروین شیوه ای بالا نشینی
زآتش گرمی ودم سردی ازآب
خیال انگیزی از شب های مهتاب
گران سنگی زلعل کوه ساری
سبک روحی زمرغان بهاری
فریب ازمارودوراندیشی ازمور
طراوت از بهشت وجلوه از حور
زجادوی فلک تزویرونیرنگ
تکبر از پلنگ آهنین چنگ
زگرگ تیز دندان کینه جویی
زطوطی حرف ناسنجیده گویی
زطبع زن بغیرازشرچه خواهی
وزین موجود افسونگرچه خواهی ۵۳

شعرای مذکور که دیدگاهشان در رابطه به زن در قالب شعر بیان گردید اکثرا عارف بالله بوده اند که مع الاسف تحت تاثیر سنت های قبایلی وابتدایی در رابطه به شخصیت وجایگاه زن قرار گرفته اند . دراینجاست که ما به عمق مظلومیت زن حتی در جوامع مسلمان پی می بریم و این در حالی است که دین مقدس و رهایی بخش اسلام ارزش وجایگاه ویژه ای که کم تر از مرد نمی باشد برای زن داده است .
ولی به علت خود خواهی های کاذب و جاهلانه ی آقایان مطرح نگردیده و جامه عمل نپوشیده است .

ضرب المثل هایی نسبت به زنان :
ایرانیان: زن بلاست ولی هیچ خانه ای بدون بلا نباشد .
تایلندی ها : به مار سمی و زن محبوب اعتماد مکن .
آرژانتینی ها: زن بد و خوب هردو چوب نیاز دارد .
هندوها: زن دوازه اصلی جهنم است .
لاتنی ها : هرجا فتنه ای است زنی وجود دارد .
آلمانی ها : وقتی زنی بمیرد فتنه ای از جهان کم شده است .
=: کاری که شیطان ازعهده اش برنیاید زن انجام میدهد.
فرانسوی ها: زن صابون مرد است .
=: بدون زن مرد موجود خشن نخراشیده بود.
ایر لندی ها: زن شیطان را می فریبد .
روس ها : نه جوجه را مرغ میداند و نه زن را انسان .
=: قلب زن جنگل تاریک است.
یونانیها : زنی سعادت مند است که مطیع شوهر باشد .
=: شرهای ۳گانه عبارتند از: آتش طوفان زن.
افغانی ها : زن ناقص العقل است .
=: زن دام شیطان است.
=: با زن مشوره کن و لاکن بر خلاف نظرش عمل کن.
=: زن قبرغه کج است.
=: زن را به زر بخر و با لگد بزن.
=: جنگ را زن شروع میکند و مرد تما مش میکند. ۵۴
از آنجاییکه ضرب المثل ها از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا میکند و در گذر تاریخ اینگونه متداول بوده است . میشود چنین نتیجه گرفت که ضرب المثل بیان کننده دید گاهایی است که هزاران سال قبل و در دوره ای که انسان ها از تمدن وتاریخ فاصله داشته اند مطرح بوده است و بیان کننده اعتقادات آن نسل میباشد نه نسل حاضر .
زن در اسلام :
زن در اسلام مثل مرد از یک گوهر آفریده شده است و جز تقوای الهی هیج گونه امتیازی دیگر در گوهر و ذات شان وجود ندارد. بنا بر این در اسلام جنسیّت ملاک برتری ویا زبونی قرار نگرفته است . در قرآن کریم که باز گو کننده قوانین کلی مکتب اسلام میباشد آیاتی وجود دارد که صریحا دال بر این مطلب واصل میباشد.یعنی اینکه ملاک برتری وارزش انسان در تقوای الهی است وهیج گونه اشاره به جنسیت مرد بودن ویا زن بودن ندارد. چون خداوند همه انسانها را از نفس واحدی آفریده است ، که مفسران اسلامی معتقدند منظور از نفس در قرآن همان گوهر ذات واصل وخمیر مایه انسان میباشد ، بنا براین همه انسانها از هر صنف چه زن وچه مرد از یک ذات وگوهر خلق شده است وآفرینش همه افراد یک چیز است .
قرآن کریم به صراحت بیان میدارد ،همه شما را از یک مرد وزن آفریدیم وتیره وقبیله ها را به این خاطر قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید وبهترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست وهرکس کار شایسته انجام دهد فرق نمی کند آنکس مردباشد یا زن باشد زندگی پاکیزه وپاداش ارزشمندی به او بخشم.
آیات وروایات که اثبات کننده مطلب فوق میباشد به قرار ذیل بیان میگردد:
اماّ آیات :
آیاتی که در قرآن کریم در رابطه به زن نازل شده است به چند دسته می توان تقسیم بندی نمود:
۱٫ آیاتی که راجع به خلقت زن آمده است ،که دراین موضوع می توان آیات ذیل را بیان وبررسی نمود :
الف : اعراف ۱۸۹ هوالّذی خلقکم من نفس الواحده . اوست آنکس که شما را از نفس واحدی آفرید وجفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد .
بنا بر این زن در آفرینش در بعد روحی وجسمی از همان گوهری آفریده شده است که مرد آفریده شده وهردو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن ومرد نیست .
ب : نساء ۱ یا ایهاالناس التقو ربکم …ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید وجفتش را نیز از او آفرید واز آن دو زنان و مردان بسیاری پراکنده کرد ، پروا دارید.
پس در خلقت ، زن از همان جوهر وگوهر مرد است .
۲٫ ویژه گی های که در قرآن برای آدم (ع) آمده است ، بعنوان یک جنس مذکر نیامده است ، بلکه به انسان بطور مطلق تعلّق دارد و هر دو جنس را شامل می شود ، مثلا ، خلافت و جانشینی، سجده فرشتگان ، دمیدن روح ، تعلیم اسماء ، عهد ، وسوسه شیطان ، عصیان وخیلی از موضوعات دیگر به آدم بعنوان نوع انسان منظور است و موضوعش جنس انسان است ، که این مطالب از آیات ذیل هم بدست می آید :
۱٫ بقره ۳۰،۳۱،۳۴
۲٫ اعراف ۱۱،۶۹،۳۵
۳٫ یونس ۱۴
۴٫ نحل ۶۲
۵٫ حجر ۳۱،۲۸
۶٫ اسراء ۶۱
۷٫ کهف ۵۰
۸٫ طه ۱۱۶
که دراین راستا دانشمند محترم سید محمدحسین فضل الله چنین اظهار نظر می کند : ۵۵
من بر آنم که دراین میان زن بودن ومرد بودن را اصولا مطرح نمی توان کرد ، انسان از نفس واحد آفریده شده است ،هوالذی خلقکم من نفس واحده …او که شمارا از نفس واحد آفریده و همسر اورا هم از او پدید آورد .
واژه زوج در لغت هم شامل مرد است وهم زن ، نفسی واحد وجود دارد که زوجیت در همان دایره معنا و تجسم می یابد و پدید آورنده وحدت در عین کثرت است .
این نفس واحد همانطور که زن و مرد را در جلوه های جسمانی متفاوت ظاهر ساخته و این خود نشان دهنده قابلیت تنوّع آن نفس است ،هم چنین می تواند سلوک و رفتارهای متفاوتی را به نمایش بگذارد ، درتکوین وآفرینش یک انسان آفریده شده است و هیچ دوگانگی دراین زمینه به چشم نمی خورد، روی این اصل می توان دریافت که تشریع الهی وآسمانی به یک اندازه زن ومرد را شامل میگردد.
هنگام زندگی انسان در بهشت وپیش از هبوط او به زمین ،زن ومرد هردو در کنار هم حضور داشته وشیطان آنان را بسویه فریفته است ،ولذا ،قرآن از زبان شیطان می گوید : انی لکمالمن الناصحین ،من از خیر خواهان شما هستم ۵۶ فالکدمنها ، آنگاه از آن میوه ممنوع خوردند ، ۵۷ ، مشکل نافرمانی از امر خدا از آدم سرچشمه نگرفته بود که حوا را در خوردن از شجره ممنوعه بفریبد یا حوا سبب از راه بدر شدن آدم گردد ، بلکه ضعف درونی بشر باعث شد که درین گژراهه با هم همراه شوند وخلق الانسان ضعیفا، انسان ناتوان آفریده شده است ۵۸
یکسان بودن زن ومرد در قبال احکام شرعی :
درقرآن کریم هیچ حکمی از احکام شرعی را نمی توان یافت که تنها به زن ویا مرد اختصاص داشته باشد ، در چار چوب کلی مسئولیت دینی پاره ای مسائل اثباتی می باشد که خداوند از مردم مرد و زن طلبیده است که بدان پایبند باشند ومسائل دیگری نیز هست که جنبه نفی دارد ووظیفه همه است که آنها را ترک کنند ، قرآن کریم در سوره احزاب از عناصر اثباتی در عرصه مسئولیت دینی اینگونه سخن می گوید: ان المسلمین والمسلمات … ۵۹
ترجمه : بیگمان مردان وزنان مسلمان ومردان وزنان مؤمن ومردان وزنان فرمانبر ومردان وزنان درست کار ومردان وزنان شکیبا و مردان وزنان خاضع و مردان وزنان صدقه بخش و مردان وزنان روزه دار ومردان وزنان پاکدامن ومردان وزنان که خدا را بسیار یاد می کنند خداوند برای همه آنان آمرزش وپاداشی عظیم آماده ساخته است .
وما کان لمؤمن او مؤمنه … احزاب ۳۶
ترجمه : و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پیامبرش امری را مقرر کردند ، آنان را در کار شان اختیار چون وچرایی باشد ، همین طور قرآن کریم در گفتگو از عمل آدمی می فرماید : انی لا اضیع …آلعمران ۱۹۵ من عمل هیچ صاحب عملی را از شما چه زن وچه مرد بی پاداش نمی گذارم. و نیز آیات نور۲ و مائده ۳۸ در رابطه به این موضوع می باشد .
در آئین پاک اسلام ، هیچ اصل فکری وجود ندارد که در باب مسئولیت و نتایج آن ،مرد را بر زن مقدم شمارد ، با دقّت در آیه۱۳حجرات بنگریم : یاایهاالنّاس انّا خلقناکم من …ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدم و شما را به هیأت اقوام و قبائلی در آوردم تا با یک دیگر انس و آشنایی یابید ، بی گمان گرامی ترین شما نزد خدا پرهیز کارترین شماست .
الرجال قوّامون علی النّساء …نساء ۳۴ مردان بر زنان تسلط دارند ، شاید برخی گمان برند این قوّامیت چندان فراگیر است که همه چیز را در چتر خود می پوشاند و در نتیجه همیشه مرد ، در مرتبه نخستین می نشیند و سر پرست و ناظر بر امر زن است و زن همیشه انسان درجه دوم است ، تلقی ما چنین رنگ و بوی ندارد ، بلکه بر آنیم که قوّامیّت مطرح دراین آیه صرفا به حوزه مسائل زنا شویی وخانوادگی اختصاص دارد ، زیرا در ادامه آن میخوانیم :
بما فضل الله بعضهم …ترجمه : زیرا خداوند بعضی از انسانها را بربعضی دیگر برتری بخشیده واز آن روکه مردان از اموال خویش برای زنان خرج می کنند ، تنها جایی که وظیفه مرد است که بلحاظ مرد بودن مسئولیت خرجی دادن زن را به لحاظ زن بودن بگردن بگیرد ، این در دایره زوجیت است ، زیرا مسئولیت پدر در زمینه تقّبل مخارج فرزندان در مورد پسر و دختر یکسان است و تأمین مخارج دختر را از آن رو به عهده دارد که فرزند اوست نه یک موجود زن .
موضوع دیگر شبهه ای است که در مورد آیه ۲۲۸ بقره مطرح میشود : وللرجال علیهنّ درجه… به گمان ما درجه ای که دراین آیه از آن سخن رفته است صرفا به برخی حقوق اشاره دارد که در دایره مسائل زوجیّت حق اختصاص مرد است ، که حق طلاق سر آغاز همه این حقوق است ، به این ترتیب نا گفته خود پیداست که از این درجه ارجحیّت مقام و ارج انسانی اراده نشده است ، بلکه مراد از آن حقی است که در جنبه اجرائی مسائل درون خانوادگی به مرد اختصاص دارد .
مسئله دیگری که درین باب میتوان مطرح کرد همان مسئله ارث است که بحث وگفتگوی بسیار برانگیخته است ، آیه ۱۱ نساء للزکر حظ الانثیین … وجه این تفاوت چیست ؟
درست است که در اسلام سهم ارث زن نیمی از سهمی است که مرد از ارث میبرد ، ولی مرد عهده دار پرداخت مهریه و نفقه زن است ، و زن هیچ مسئولیتی درین زمینه ندارد ، مرد را دو برابر سهم الارث زن است ، اما مسئولیت های سخت سنگین بر دوش او نهاده شده است ،این کجا و نقص انسانیت زن کجا ؟ مسئله به نقص و کمبود انسانیت زن در قیاس با مرد ، هیچ ربطی ندارد ، بلکه از تعادل میان حقوق و وظایف آنان نشأت می گیرد .
اما در مورد دیه و خون بها چه میتوان گفت ؟ :
این مسئله به بعد از مرگ زن مربوط است ، شارع مقدس مسئله اقتصادی را نیز در کنار سایر مسائل لحاظ کرده است ، چونکه مرد نسبت به زن صاحب مسئولیت های بیشتری است و دراین وضعیت طبیعی است دیه مرد که در واقع جنبه تاوان دارد نسبت به دیه زن بیشترباشد ، زیرا ، زیان های اقتصادی که از بابت کشته شدن مرد به خانواده او می رسد در قیاس با ضرر های که خانواده زن مقتول متحمل می گردند ، افزون تر است ،مرد مسئول اراده و تأمین مخارج اولاد خویش است و زن در این خصوص مسئولیتی ندارد .
با قاطعیت میتوان گفت : منشأ حقوقی مسئله ، نقص زن نیست ، بلکه به توازن در مسائل مالی و مادی در عرصه حقوق و تکالف بر میگردد .
ولهنّ مثل الزی علیهنّ …بقره ۲۲۸ : وزنان را بر مردان حقی است همچنانکه مردان را بر زنان ،
هنّ لباس لکم وانتم لباس لهنّ …بقره ۱۸۷ : آنان پیراهن تن شما و شما پیراهن تن آنان هستید .
گواهی زن :
اسلام به لحاظ اصولی گواهی زن را پذیرفته است ، در کلام خداوند اشاره ای است به اینکه گواهی زن مقبول است ، منتهی گواهی دو زن با گواهی یک مرد برابر نهاده شده است ، علت هم آن نیست که زن نصف مرد است بلکه : ان تضلّ احداهما …بقره ۲۸۲ اگر یکی از آنها فراموش کرد ، آن دیگری بیادش اندازد . ودر مورد مرد هم باید دو مرد عادل گواهی دهند .
قضاوت زن :
اختلاف صلاحیت زن برای قضاوت ،ناشی از حدیثی است که بخاری و برخی دیگر از راویان آورده اند و اساسا در کتب شیعه امامیه ذکری از آنها نرفته است ، و آن اینکه : چون رسول خدا (ص) شنید که قومی از ایرانیان زنی را بر خود حاکم کرده اند ، فرمود : ما افلح قوم ولتهم امرأه . قومی که حاکمیت زنی را بر خود بپذیرد رستگار نمی گردد . درین باب حدیث دیگری جز این در دست نیست ، آنگاه فقیهان بر مبنای همین حدیث گفته اند : که زن را شایستگی عهده دار حکومت نیست .
که بر داشت درست از این حدیث در صورت ثقه بودن آن ، در ان شرایط خاص آن زمان بوده است وبرای این زمان این حکم موضوعیت ندارد . چون میتوان گفت : طریق اجتهاد در موضوع قضاوت زن مسدود نیست ،زیرا احادیثی که درین باب وارد است احادیث ضعیفی هستند که می توان در دلالت برخی از آنها تأمل نمود و این گونه لحاظ کرد که مسئله قضاوت ، مسئله علم وتقوی است که اگر در زن نیز جمع شود ، میتواند بر آن مسند بنشیند ، هرچند رعایت بعضی احتیاطات در این زمینه چندان بیجا نیست . این دیدگاه از آن علمای شیعه است ، اما علمای اهل سنّت از جمله ، احمد و مالک و شافعی ، بر آنند که قضاوت زن اصلا خالی از صحت است و جایز نیست .
وللرجال نصیب مّما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن ، نساء ۳۲ مردان را از کار خویش بهره ای و زنان را نیز از کار خویش بهره ای معیّن است . همانطور که مرد بر مایملک خود سلطه کامل دارد ، زن نیز مالک دارائی های خویش است .
بنا بر این ، آنچه از آیات مذکور وآیات دیگر مثل : زمر ۶ و روم ۲۱ و نحل ۷۲ و شوری ۱۱ ، بدست می آید ، یک واقعیت بیش نیست و آن اینکه ، زن در خلقت و وظایف فردی و اجتماعی و خیلی از مسائل دیگر مثل مرد میباشد و هیچ کدام نسبت به دیگری جز به تقوی برتری ندارد .
اما زن ازدیدگاه روایات :
در منابع روایی دو نوع روایات در رابطه به خلقت و موقعیّت زن وجود دارد که کاملا در تعارض هم می باشد ، که بعنوان نمونه به تعدادی از این احادیث اشاره می کنم :
دسته ی اول :
روایاتی است که دال بر این می باشد که خمیر مایه خلقت زن غیر از خمیر مایه خلقت مرد می باشد :
الف – محمد بن علی بن الحسین باسناده عن السکونی عن جعفر عن ابیه ع انّ علی بن ابی طالب ع کان یورث الخنثی فیعد اضلاعه …. ۶۰
ترجمه : امیر مؤمنان علی (ع) برای تعیین ارث افراد خنثی دنده های آنان را می شمرد ، اگر یک دنده کمتر از زنان داشت به او ارث مردان می داد ، زیرا مرد یک دنده کم تر از زن دارد واین نیز از آن روست که حوا از دنده چپ آدم خلق شد لذا، مرد یک دنده کم تر دارد .
وباسناد الصدوق عن عاصم بن حمید عن محمد بن قیس عن ابی جعفر (ع) فقال علی ( ع ) : انّی حکمت علیها بحکم الله …امیرمؤمنان فرمود : من بر اساس کتاب خدا داوری کردم ، خداوند حوا را از دنده چپ آدم آفریده و دنده مردان کم تر از دنده زنان است .
ب – محمد بن یعقوب عن عدّه من اصحابنا عن احمد بن عبدالله عن ابیه عن سلیمان بن جعفرالجعفری عمن ذکره عن ابی عبدالله (ع) قال : قال رسول الله (ص ) : مارئیت من ضعیفات الدین ونا قصات العقول … رسول خدا فرمود : سست دین وکم خردی که عقل دزد تر از شما زنان باشد ندیده ام ! ۶۱
که این دسته از روایات با دسته دوم کاملا در تضاد است .
دسته دوم :
الف – محمد بن علی الحسین باسناده عن زراره بن اعین انه قال : سئل ابو عبدالله ع عن خلق حوا ء وقیل له انّ اناسا یقولون انالله خلق حواء من ضلع آدم الایسر … ۶۲
از امام صادق ع سئوال شد : گروهی می گویند حوا از دنده چپ آدم آفریده شده ؟ فرمود : خدا از این نسبت منزّه وپاک است ، آیا می توان گفت که خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیا فریند که از دنده او نباشد و راهی برای سخن ملامت گزاران باز گزارند که بگویند انسان با بخشی از بدن خودش ازدواج کند ! چرا چنین حکم می کنند ؟ خدا میان ما وآنان داوری کند ، خداوند آدم را از خاک آفرید آنگاه حوا را برای او خلق کرد .
ب – عن عمرو بن ابی المقداد عن ابیه قال : سألت ابا جعفر ع من ایّ شیء خلق الله حوا ؟ فقال ع ایّ شیء یقو لون هذالخلق ؟ قلت یقولون : انّ الله خلقها من ضلع من اضلاع آدم … ۶۳
ابو مقدادگوید : از امام باقر ع پرسیدم خدا از چه چیز حوا را آفرید ؟ فرمود : دیگران چه می گویند ؟ گفتم معتقدند خدا حوا را از دنده مرد خلق کرد ، فرمود : که دروغ میگویند ، آیا خداوند نا توان بود که حوا را مستقل بیا فریند ، گفتم که فدایت گردم ، پس حوا چگونه خلق شد ؟ فرمود که پدرم از پدرش وجدّش تا برسد برسول خدا نقل کرده است که خدا مشتی از خاک از زمین بر داشت با دست راست خود آنرا به هم زد واز آن آدم را بیا فرید واز باقی آن حوا را خلق کرد .
بنا بر این پس از معارضه این دو دسته حدیث ، آنچه با کتاب الهی توافق دارد یعنی دسته دوم قابل قبول است ودسته دیگر را باید کنار گذاشت .
علّامه طبا طبایی میفرماید : احادیث اهل بیت مضمون احادیث دسته اول را تکذیب می کند ، ۶۴
البته احادیث زیادی برمبنای دسته اول در منابع حدیثی آمده است که یا از نظر سند قابل خدشه است ویا از نظر دلالت ، که درین رابطه می توان به کتاب شخصیت وحقوق زن در اسلام اثر مهدی مهریزی مراجعه کرد .
زن از دیدگاه امام خمینی ره
از جمله شخصیت هایی که در رابطه به زن و جایگاه آن در صحنه های مختلف صاحب نظرند ، میتوان زنده یاد امام خمینی ( ره ) را نام برد ، ایشان درین موضوع فرمایشات کاملا روشنی دارد که بعنوان نمونه ،خلاصه از رهنمود های ایشان را که در مناسبت های مختلفی ارائه شده است بیان می کنم ، تا جوابی باشد به آنانیکه معتقدند دین اسلام و نظام های اسلامی دیدگاه های ظالمانه ای نسبت به زن دارد :
ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان ، در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند و از محرومیت هایی که توطئه دشمنان و نا آشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند ، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوند های بی اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند ، خارج نمودند . ۶۵
ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد ، زن باید در سر نوشت خود دخالت داشته باشد . ۶۶
اسلام زن را مثل مرد در همه شئون ، همان طوری که مرد در همه شئو ن دخالت دارد ، دخالت می دهد . ۶۷
زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد . زن ها در جمهوری اسلام رای باید بدهند .همان طوری که مردان حق رأی دارند ، زن ها حق رأی دارند . ۶۸
همان طوری که مرد ها باید در امور سیاسی دخالت کند و جامعه خودش را حفظ کند ، زن ها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند . زنها هم باید در فعالیت های و سیاسی همدوش مرد ها باشند . ۶۹
خانم هابراى اینکه یک چیزى مثلا دستشان بیاید، یا فرض کنید که صاحب منصب بشوند نمى‏آیند بیرون خودشان و بچه‏هایشان را به کشتن بدهند.این اسلام و قرآن است که خانمها را آورده است ‏بیرون و همدوش مردها بلکه جلوتر از مردها وارد در صحنه سیاست کرد. ۷۰
امروز زنان در جمهورى اسلامى همدوش مردان در تلاش سازندگى خود و کشور هستند و این است معناى آزادزنان و آزادمردان، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته مى‏شد، که آزادى آنان، در حبس و اختناق و آزار و شکنجه بود. ۷۱
شما مى‏دانید که فرهنگ اسلام در این مدت مظلوم بود، در این مدت چند صد سال، بلکه از اول بعد از پیغمبر سلام الله علیه تا برسد به حالا فرهنگ اسلام مظلوم بود، احکام اسلام مظلوم بودند، و این فرهنگ را باید زنده کرد و شما خانمها همان طورى که آقایان مشغول هستند، همان طورى که مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید. ۷۲
باید همه زنها و همه مردها در مسایل اجتماعى، در مسایل سیاسى وارد باشند و ناظر باشند; هم به مجلس ناظر باشند، هم به کارهاى دولت ناظر باشند، اظهار نظر بکنند. ۷۳ و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و یطیعون الله ورسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم. ۷۴
زنان در صدر اسلام با مردان در جنگها هم شرکت مى‏کردند.ما مى‏بینیم و دیدیم که زنان همدوش مردان بلکه جلوتر از آنان در صف قتال ایستادند، خود و بچه‏هاى خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت کردند. ۷۵
اگر خداى ناخواسته زمانى یک هجومى به مملکت اسلامى بشود باید همه مردم، زن و مرد حرکت کنند.مساله دفاع این طور نیست که تکلیف منحصر به مرد باشد یا اختصاص به یک دسته‏اى داشته باشد; همه باید بروند و از مملکت‏خود دفاع بکنند. ۷۶
من از آنچه تا کنون به همت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است، امید آن دارم که در بسیج همه جانبه آموزش نظامى و عقیدتى و اخلاقى و فرهنگى با تایید خداوند متعال موفق شوند و دوره تعلیمات و تمرینهاى عملى نظامى و پارتیزانى و چریکى را شایسته و به طورى که سزاوار یک ملت اسلامى به پا خواسته است‏به پایان رسانند. ۷۴
این تبلیغات که(اگر اسلام پیدا شد مثلا دیگر زنها باید بروند توى خانه‏ها بنشینند و قفلى هم درش بزنند که بیرون نیایند) این چه حرف غلطى است که به اسلام نسبت مى‏دهند.صدر اسلام زنها توى لشکرها هم بودند، توى میدانهاى جنگ هم مى‏رفتند. ۷۵

درنتیجه :
این بود دید گا ها ونظرات که در رابطه به شخصیت زن وجایگاه آن در صحنه های اجتماعی که نسبتا بطور خلاصه بیان کردید .قضاوت را می سپارم به شما عزیزان خواننده ومحققین حقیقت نگر ، که آیا زن وویژه گی های او ومسئولیت های آن در قبال جامعه وانسان در کدام یک از مکاتب وجوامع انسانی حقیقتا بیان گردیده ومورد توجه قرارگرفته است ، آنهم بطوری که حق مطلب نسبت به این مخلوق با ارزش که دوام و بقای انسان در وجود او نهفته است ، اداء شده باشد ، این شما و وجدان بیدار تان .

پاورقی ها :
۱٫ تفسیر نمونه ج ۲ ص ۱۱۲ چ هشتم ۱۳۶۳
۲٫ تفسیر المیزان ج ۲ ص ۳۶۹چ پنجم ۱۳۷۰
۳٫ همان ص ۳۷۰
۴٫ لزات فلسفه ویل دئرانت ص ۱۵۰ چ ششم ۱۳۷۰
۵٫ همان ص ۳۷۲
۶٫ تفسیر المیزان ج ۴ ص ۱۵۲ ذیل تفسیر آیه ۱۹۵ آلعمران
۷٫ حقوق زن در اسلام وجهان یحیی نوری ص ۸ و ۹ چ چهارم
۸٫ خواسته های بشر نجف علی مشکینی چ انتشارات خزر ۱۳۴۷
۹٫ زنان زیر سایه پدر خواند ها نوشین احمدی خراسانی
۱۰٫ زن از دیدگاه ادیان ومکاتیب ص ۹۱ جمعی از خواهران طلبه
۱۱٫ حقوق زن در اسبلام واروپا حسن صدر ص ۱۴۸
۱۲٫ حقوق زن در اسلام وجهان یحیا نوری ص ۱۵
۱۳٫ زن از دید گاه ادیان ومکاتیب ص ۱۰۵ جمعی از خواهران طلبه
۱۴٫ کتاب مقدس فصل دوم ، تیمو تاوس ، باب اول ودوم آیه های ۱۱ و۱۵
۱۵٫ مقام زنان در ادیان نقل از سایت عصر جدید
۱۶٫ نشریه الکترونیک شرقیان زن در قوم یهود سارا ج

۱۷٫ دایرت المعارف تشیع ج ۸ ص ۵۰۰ خدیجه بو ترابی نقل از سایت حوره www.hawzah.net
۱۸٫ لزات فلسفه ویل دورانت چ ششم ص ۱۴۹
۱۹٫ همان
۲۰٫ گزاریشی از دومین نشست بررسی هویت زنان درادیان ۲ آبان ۸۴ قم خبر گزار ایرنا
۲۱٫ لزات فلسفه ویل دورانت ص ۱۳۲
۲۲٫ همان ص ۱۴۸
۲۳٫ زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب ، اثر سوزان مولر آکین ترجمه ن نوریزاده
۲۴٫ همان
۲۵٫ نظام حقوق زن در اسلام استاد مطهری مجموعه آثر ۱۹ چ اول ص ۲۳۷
۲۶٫ همان ص ۳۴و۳۶
۲۷٫ لزات فلسفه ویل دورانت ص ۱۵۱
۲۸٫ همان ص ۱۵۳ و ۱۵۴
۲۹٫ تفسیر المیزان ج ۲ ص ۳۷۶
۳۰٫ صحیح بخاری ترجمه عبدالعلی نور احراری نقل از سایت آریائی www.ariaye.com
۳۱٫ تفسیر نمونه ج ۱۱ ص ۲۷۲
۳۲٫ همان ص ۲۷۳
۳۳٫ مقاله سراج ادین ادیب نقل از سایت آریائی
۳۴٫ همان
۳۵٫ مقاله محمد جواد برهانی نقل از سایت فردا
۳۶٫ فضای تنگ ناساز گاری نیمه دیگر شماره ۱۱ ص ۲۰ افسانه نجم آبادی نقل از سایت آریائی
۳۷٫ فمینیسم دموکراسی واسلام گرایی ص ۱۰۴ نقل از سایت آریائی
۳۸٫ انسان موجود ناشناخته چ سوم ص ۱۰۰
۳۹٫ لزات فلسفه ص ۱۳۵
۴۰٫ همان ص۱۳۶
۴۱٫ همان ص ۱۳۸
۴۲٫ همان ۱۴۲
۴۳٫ همان ص۱۴۵
۴۴٫ همان ص۱۵۷
۴۵٫ آذادی یا اسارت زن ص ۲۸ فرهت قائم مقامی
۴۶٫ همان ص۴۴
۴۷٫ همان ص۴۹
۴۸٫ همان ص ۵۲
۴۹٫ همان ۵۴
۵۰٫ همان ص ۶۳
۵۱٫ همان ص۲۰۷
۵۲٫ انجنیر غلام سخی ارزگانی نقل از سایت آریائی
۵۳٫ آزادی یا اسارت زن فرهت قائم مقامی ص۱۳۵ و۱۳۶
۵۴٫ زن در پرتو تاریخ انجنیر غلام سخی ارزگانی نقل از سایت آریائی
۵۵٫ نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامی ص ۱۷ سید محمد حسین فضل الله نقل از سایت حوزه www.hawzah.net
۵۶٫ اعراف ۲۱
۵۷٫ طه ۱۲۱
۵۸٫ نساء ۲۸
۵۹٫ احزاب ۳۵
۶۰٫ مدارک الاحکام حرعاملی ج ۱۷ ص۵۶۷ ح ۴ ومن لا یحضرالفقه ج۴ ص۳۲۶ ومستدرک الوسائل ج۱۷ ص۲۲۰ باب ۲ ح۱ و ص۲۳۱ ح ۴ وص ۲۲۳ ح ۶
۶۱٫ وسائل الشیعه ج۱۴ ص۱۱ ح۱ وفروغ الکافی ج۲ص۲ وتهزیب الاحکام ج۷ ص ۴۰۴ ح۲۱ ومن لایحضرالفقیه ج۳ ص۳۹۰ باب ۳ ح۴۳۷۱ و ج۵ ص۳۲۲ ح۱
۶۲٫ مدارک الاحکام حرعاملی ج۲۰ ص۳۵۲ باب ۲۸ ح۱ وبحارالانوار ج۱۱ ص۲۲۰ ح۱
۶۳٫ من لایحضرالفقیه صدوق چ بیروت ج۳ ص۳۷۹ ح۴۳۳۶ وبحارالانوار ج۱۱ ص۱۱۶ والمیزان ج۴ ص۱۴۶
۶۴٫ المیزان ج۱ ص ۱۴۷
۶۵٫ صحیفه نور ج۲۱ ص۱۷۲
۶۶٫ همان ج۵ ص۱۵۳
۶۷٫ همان
۶۸٫ همان ج۱۱ ص۲۵۴
۶۹٫ همان ج۱۸ ص ۲۶۴
۷۰٫ همان ج۱۲ ص۲۳۶
۷۱٫ همان ج۱۰ ص ۲۳۴
۷۲٫ همان ج۱۹ ص۲۸۱
۷۳٫ همان ج۱۳ ص ۷۰
۷۴٫ توبه آیه ۷۱
۷۵٫ صحیفه نور ج۵ ص۱۵۳
۷۶٫ همان ج۱۱ ص۱۱۷
۷۷٫ همان ص۲۷۵
۷۸٫ همان ج۴ ص ۵۹ .

دکمه بازگشت به بالا