سید علی موسوی[۱]
چکیده:
رسانه ها درعصر کنونی،نقش به سزایی در پیدایش عادات تازه و تغیر در خلق و خوی انسانها دارد،که یکی ازمهمترین این رسانه ها سینما می باشد.با توجه به اهمیت رسانه بخصوص سینما برآن شده ایم تا این رسانه ی مهم را در جامعه افغانستان پی گیری نمائیم، از این رو در این نوشته ضمن بیان تاریخچه سینمای جهان ،در صدد یابیدن سوالات ذیل می باشیم . سینمای افغانستان از چه زمانی شکل گرفت؟ آیا صنعت سینما در افغانستان داریم؟چه فیلم ها و کارگردانهایی درافغانستان مطرح می باشد؟ چه چالشهایی در حوزه سینما وجود دارد و درنهایت راه حل آن چیست؟
کلیدواژه: سینما، سینمای افغانستان، تاریخچه سینمای افغانستان، چالشها، راهحلها
مقدمه:
یکی از ویژگی های منحصربه فرد دنیای امروز ،وجود ارتباطات وسیع انسانی است.تاحدی که عصرنو را عصر اطلاعات و جامعه امروزی را جامعه اطلاعاتی نامیده اند.این رسانه ها در پیدایش عادات تازه،تغییر در باورها وخلق و خوی و رفتارانسانها،تکوین فرهنگ جهانی و نزدیک کردن جوامع و ملل ،سهم شگرفتی دارند.تا جایی که امروزه ابزاری قدرتمند تر از رسانه ها جهت تاثیر برفرهنگ ها نداریم؛ قدرت هایی که رسانه را نشناسد ولو دارای والاترین فرهنگها باشد،نمی تواند کاری از پیش ببرد؛ صاحبان رسانه ها صاحبان جهان است. یکی از مهمترین این رسانه ها سینما می باشد. که قدمتی بیش از صد و پانزده سال را دارد.در این بین ما در صدد شناختی از سینمای افغانستان وآسیب شناسی هر چند کوتاه از آن می باشیم . که چرا امروزه با وجود پیشرفت های تکنیکی زیاد درسینمای معاصرجهان و مبدل شدن آن به یک صنعت پردرآمد و پررونق، سینمای افغانستان،یک هنر پیش پا افتاده و بی ارزش تلقی میگردد؟ وآیا صنعتی به نام سینما در افغانستان داریم؟ سینمایی که هیچگاه برای رشد بستری آرام نداشته است. جنگهای ۳۰ ساله در افغانستان همه داروندار فرهنگی ما را بی نصیب نگذاشته است، ویرانی ها و فقر اقتصادی و فرهنگی نیز صدمه بیشتری برپیکر سینمای آن وارد نموده است و آن را دستخوش تغییرات گوناگون و تا حد نابودی رسانده است. تا اینکه درچند سال اخیرتولدی دوباره یافت.
سینما:
شاخهای از هنر است[۲] که در آن یک داستان به وسیله دنبالهای از تصاویر متحرک (فیلم) نمایش داده میشود. یک اثر سینمایی ، از عناصر تصویر و صدا تشکیل شدهاست. که بر اساس فیلمنامه یا سناریو و توسط مجموعهای از بازیگرها، کارگردان، فیلمبردار و عوامل دیگر ساخته میشود. سینما جدیدترین شاخه هنر، امروزه یکی از عمومیترین و محبوبترین تولیدات هنری را ارایه میکند.
تعریف سینما: با توجه به رویکرد چند گانه ی سینما در حوزه روانشاختی، فلسفه، زیبایی شناسی و موارد دیگر و ارتباط ژرف با سایر هنرها و…سبب شده که ارایه تعریف جامع و مانع که بتواند شناخت مجموعی از هنر سینما را بیان نماید، کار دشوار و پیچیده یی باشد.[۳]
تاریخچه سینما :[۴]
تاریخ سینما با ساخت سینماتوگراف(اولین دوربین فیلم برداری)توسط برادران لومیر[۵] در سال ۱۸۹۵ شروع شد.[۶] برادران لومیر خود دهها فیلم کوتاه ساختند که همهُ آنها صرفاً از یک نما تشکیل میشد و قطع و وصل و تدوین در آنها وجود نداشت. از جملهٔ این فیلمها میتوانیم به “ورود قطار به ایستگاه”، “غذا خوردن کودک” و “خروج کارگران از کارخانه” اشاره کنیم.ولی با این همه موفقیت برادران لومیر تصور کردند که این اختراع شان چندان آینده ای ندارند از این رو دوربین خود را به دیگران چون جورج میلیس فروختند.وی اولین فیلم داستانی –فانتزی رابا جلوه های ویژه ساخت. پس از میلیس، پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلمهای “زندگی آتشنشان آمریکایی” و “سرقت بزرگ قطار” سینما را به عنوان پدیدهای که امروزه میشناسیم معرفی کرد؛وی پیشگام فن تدوین فیلم نیز میباشد.تا اینکه گریفیث با فیلم های “تولد یک ملت” ۱۹۱۵و “ناسازگاری” ۱۹۱۶ انقلابی در سینما به وجود آورد. وی اولین کسی بود که دوربین را به حرکت درآورد .درسال ۱۹۲۶با صدا دار شدن سینما انقلابی دیگر به وجود آمد.ازسوی دیگرعده ای ذات رسانه ای آن را کشف کردند، یعنی سینما می تواند با مخاطب ارتباط و حامل پیام باشد، می تواند یک مدل کنترل اجتماعی و برای مدیریت افکار عمومی به کار رود؛ازاینرو در آن سرمایه گذاری کردند.به این ترتیب یهودیان اولین مدیران جدی سینما و تا حدودی اروپا شدند چون اقلیت بودند می خواستند به نحوی اکثریت را اداره کنند و برای این مدیریت سینما بهترین جا بود زیرا هم ارزان بود و هم تاثیر گذار و هم بسیار پردرامد زا. سینمایی که از ابتدا با یهودیان شکل گرفت اساسا هنری نبود بلکه نگاه اقتصادی حاکم بود.و چون هر فیلم ذائقه ای پدید می آورد.[۷] که این ذائقه سفارش دهنده آثار بعدی است (این چیزی است که سالها به آن توجه نشده)آمدند این ذائقه ها را مدیریت کردند.و طبق نیازشان مخاطب را به هر جایی برده اند .از این رو ما درغرب شاهد بسیاری از بی بند و باری ها ،دین گریزی ها،روی آوردن به هر نوع عرفانهای خرافی،شیطان پرستی و…ودریک کلام بردگان مدرن می باشیم.سینما در اکثر کشورها مراحل ترقی خود را می پیمود که براثر جنگ جهانی اول و دوم بسیاری از سینما ها رو به ویرانی و تعطیلی نهاد(بخصوص سینماهای اروپا) ولی در این بین سینمای آمریکا نه تنها رو به ویرانی ننهاد بلکه دولتمردان بیشترین استفاده را از آن برای پیشبرد اهداف خود بردند.و با سرمایه گذاری که یهود کردند توانستند هالیوود را به عنوان قدرتمند ترین رسانه جهانی برای تاثیر بر فرهنگ و اندیشه مردم جهان تبدیل نمایند.
تاریخچه سینمای افغانستان:
متاسفانه در مورد پیدایش سینمای افغانستان اطلاعات چندانی در دست نیست ، که جرقه های ابتدایی بر شکل گیری این هنر در چه زمانی صورت گرفته؟ تا جایی که بدست آوردیم ابتدا حبیب الله خان [۸] در طی سفری به هند تحت استعمار انگلیس عکاسی را به افغانستان آورده و بعدها پسرش امان الله خان بعد از سفربه فرنگ (۱۹۲۸م )با سینما آشنا و زمینه برای ورود به افغانستان فراهم آمده است. اما به چه شکل ؟اطلاعات درستی به دست نیامد.
به هر حال تاریخ اصلی سینمای افغانستان را می توان با ساخت اولین فیلم افغانی “عشق و دوستی” (١٩۴٩م)توسط رشید لطیفی که درهندوستان ساخته شد؛درنظر گرفت. که بعد از آن مراکزمعدودی برای نمایش فیلم های هندی درشهر کابل به وجود آمد.اما موسسه فلیم سازی دولتی “افغان فلم” با فاصله حدود بیست سال(١٩۶۶) پس ازتولید اولین فیلم، توسط وزارت مطبوعات وقت ایجاد میگردد.که به نحوی بیانگر عدم رغبت دولت به سینما می باشد.بعد از تاسیس”افغان فلم” ساخت فیلم با کمک آمریکا در افغانستان آغاز شد.
در طول این سالها سینما فرازوفرودهای بسیاری داشته ،که می توان به طور کلی به سه دوره تقسیم نمود.
الف)ازآغاز تا زمان مجاهدین :
هرچند که درابتدا فیلم های خوبی اکران می شد ولی از ناحیه مهارتهای تکنیکی ضعیف بوده،که با توجه به نوپا بودن سینما این امر طبیعی بود.
سیستم فیلمبرداری، نگاتیو و اکثرا به صورت شانزده ملی متری بود و فیلم ها برای ظهور، چاپ و دیگر کارهای لابراتواری به هند، انگلستان وشوروی سابق فرستاده می شدند.
در نهایت تحصیل عده ای از فیلم سازان در کشورهای خارجی(بخصوص شوروی) و توجه دولت های وقت به اهمیت سینما وحمایت از سینماگران (که برای استفاده ابزاری به نفع خود برای تبلیغات ایدیولوژیک خود استفاده می کردند)،[۹]و از سوی دیگر “افغان فلم” که به عنوان یک مرکز انسجام امور سینمایی کشور توانسته بود،نقش خود را با تولید بهترین فیلمها به خوبی ایفا کند ؛و با نمایش دادن آنها در بعضی کشور های خارجی توجه مردم جهان را به سینمای افغانستان معطوف نماید. که در این بین نمی توان کمک های دولت آمریکا به صنعت درحال تکوین سینمای افغانستان تا زمان کودتای کمونیستی(١٩٧٨) و بعد از آن کمک های اتحاد شوروی بجای کمک های آمریکا را نادیده گرفت.همه و همه باعث رشد هرچه بیشتر سینما شد تا اینکه دهه هشتاد(١٩٧۰)شاهد اوج سینمای افغانستان بودیم.
دراین سال ها کارگردانانی مثل انجنیرلطیف، همایون مروت، صدیق برمک ، احد ژون و چند تن دیگر باساخت فیلم هاى متعددى به شهرت رسیدند.و فیلم های ‘طلبکار’،’صبور سرباز’، ‘جنایتکاران’ ، ‘مانند عقاب’ ، ‘سرگردان’، ‘کوچه ها’ ، ‘پرنده های مهاجر’، ‘مرزعۀ سبز’، ‘بیگانه’ و کمی بعد ‘حماسۀ عشق و خاکستر’ ساخته شد.و به طبع اوج فیلم سازی، شرکت های فیلم سازی شفق فیلم وآریانا فیلم به وجود آمد.
به موازات اکران فیلم های داخلی، فیلم های هندی، مانند دوران پیش از ورود صنعت فیلمسازی به افغانستان در سینما پخش می شد.
ب)دوران جنگ:
با تشکیل دولت اسلامی مجاهدین سینما همانند تلویزیون به حالت نیمه تعطیل درآمد[۱۰].کمک شوروی در زیرساخت های سینمای افغانستان نیز تازه درحال شکل گیری بود که به دلیل ازدیاد جنگ به سرانجام نرسید.دراین زمینه می توان از طرح ایجاد شهرک سینمایی با ظرفیت چندین استدیو، لابراتوار، کتابخانه و بخشهای آموزشی نام برد،که اکنون ماکت آن در دفتر ریاست افغان فلم موجوداست.
با آمدن طالبان سینما به کلی تعطیل و از نظرها محو شد.[۱۱] به طوری که افراد را به بهانه کافر شدن و کافر بودن از رفتن به سینما و کار در صنعت سینما منع می کردند.ازاین روبه دلیل جنگ و تسلط طالبان بسیاری از فرهنگیان کشور ما آواره دیار غربت شدند و فعالیت هنری متوقف شد. دروازه های هنر بروی مردم مسدود گردید و هنر موسیقی و نقاشی و سینما کاملاً غیر مشروع خوانده شد. و جلو رشد هنر کاملاً گرفته شد.
در دوران طالبان سالن های سینمای کشور مهر و لاک گردیده وبعضی از آنها تغییر کارکرد داده به مسجد و ….تبدیل شدند و در اثر تداوم جنگ ها، تقریبا بیشتر آنها به ویرانه هایی تبدیل گردیدند که در حال حاضر هم بقایای آن گویای آن سال های خفقان است. در این دوره ،حتی اقدام به تخریب آثار سینمایی نیز کردند که برخی از این آثار از جمله آرشیو تلویزیون ملی افغانستان به وسیله افراد هنردوست از نابودی نجات یافتند.(آرشیو فیلم های افغانی حدود ۴۲فیلم می باشد)
سینمای افغانستان درخارج
در دوران بی ثباتی حاکم برافغانستان، تعدادی از فیلم سازان، درعالم مهاجرت نیز دست به ساخت فیلم زدند. هرچند تولید این نوع فیلم ها رشد و بهره ای هنری برای افغانستان به ارمغان نیاورد، ولی چون نگذاشت که خط تولید فیلم قطع گردد،آنهم با توجه به شرائط موجود،امری قابل توجه است.
از جمله فیلم هایی که در خارج ساخته شدند: در کشور بیگانه (آمریکا) شکست شب ( پاکستان) شکست (هندوستان) خاکسترعشق (آمریکا ) غربت (ازبکستان) وسریال شیرین گل و شیرآقا در روسیه، که تمام این فیلم ها به صورت ویدیویی تهیه شده اند.
ج) وضعیت فعلی سینمای افغانستان:
پس از سقوط طالبان درسال۲۰۰۱م سینمای افغانستان درحالی با تلاش های فردی، بدون پشتوانه و بدون برنامه ریزی،به صورت خود جوش بوجود آمد،که دیگر سالن سینمایی برای نمایش نمانده[۱۲] و با شرائط وقت نه می تواند از حمایت دولت برخوردار باشد،و نه سرمایه گذاران داخلی و شبکه های تلویزیونی حاضر به حمایت از آنهاست و مشکلات بسیاری که براثر سی سال جنگ بوجود آمده.
درچنین شرائطی طبیعی است که کم ترین توجه به سینماگران باشد.و دولت نخواهد،که بودجه ای را برای پیش رفت و شکوفایی این هنر که نقش بسیار بارزی در فرهنگ سازی دارد، اختصاص دهد؛ولی با این حال حتی حمایت های معنوی خود را هم دریغ می کند.
با این اوضاع سینما به پیشرفتهایی نایل آمد و آثار خوبی هم ارائه شد.از جمله این آثار میتوان به فیلم “اسامه” و”جنگ تریاک” صدیق برمک ،”خاک وخاکستر”عتیق رحیمی ، “سه نقطه” رویا سادات و نخستین انیمیشن در تاریخ افغانستان”تهاجم” افشین دانش اشاره کرد.که توانستند توجه و نظر بیشتر داوران جشنوارهای داخلی و خارجی را به سوی خود جلب نماید . که با توجه به شرایط افغانستان حرکتی هر چند کنُد اما نسبتا امیدوار کننده است .[۱۳]
سینما ی نوگرای افغانستان:
از زمانی که سینما در افغانستان آغاز به کار کرد ،فیلم های هندی جای خود را در میان فرهنگ مردم ما باز کرد.[۱۴] تا جایی که اکثر فیلم های اکران شده در سینماها هندی بوده و سینما گران ما هم تاحدود زیادی به سبک فیلمهای هندی فیلم می ساختند.ازاین روتماشاگر افغانی به شدت تحت تأثیر الگوهای بالیوودی بود. اما با سقوط طالبان، فیلم سازان از اکثر نقاط جهان به افغانستان آمده که دارای اندیشه های متعددی می باشند.در این بین عده ای سعی می کنند تا از اغراقهای بالیوود پرهیز کرده و به زبانی واقعگرا مسایل روز جامعه خود را بیان کنند. رویکردی که میخواهد کم کم با احتراز از خط و مشی شبه بالیوودی، نگاه ویژهتری به خود و پیرامون داشته باشد .که به آنها سینماگران نوگرا می گوییم.
این نوع سینما تاحدود زیادی تحت تاثیر سینمای واقع گرای سایر کشورها از جمله ایران می باشد.بخصوص آنکه عده ای از آنها در ایران تحصیل نموده واز سوی دیگرحضور خانواده مخملباف و ایجاد موسسه فیلم سازی در افغانستان(برمک فیلم خود را ازطریق این موسسه ساخت)در این اندیشه بی تاثیر نبوده است.فیلم هایی مانند “هیس” ازسید فهیم هاشمی،” به نام افیون “و ” فرشته های زمین ” ازسیدجلال حسینی و “مورچه”ازهاشم دیداری با این رویکرد ساخته شده است.
آیا صنعت سینما در افغانستان داریم ؟
یعنی صنعتی که بتواند بر فروش در سینماها متکی باشد و هزینه های خود را از این طریق بدست آورد.با توجه به بازدهی تولیدات فیلم سازی واینکه هیچ خط فکری در سینمای فعلی دیده نمی شود،و از سوی دیگر عمده فیلمها به صورت سفارشی ساخته می شود،وباوجود مشکلاتی دیگرکه به آن می پردازیم، می توان گفت که صنعت سینما به معنای واقعی آن در افغانستان وجود ندارد.
معرفی چند کارگردان ازافغانستان:
از پیشکسوتان میتوان رشید لطیفی(که کارش را از تیاترآغاز نموده و اولین فیلم افغانی را ساخت)،وعبدالخالق علیل را که اولین فیلم هنری بلند افغانی را ساخت،نام برد. ودر عصر کنونی برمک،رحیمی،نبی،لطیف احمدی،همایون مروت و…را نام برد.
صدیق برمک، (تولد۱۹۶۲ در پنجشیر)
کارگردان و فلمساز نامدارافغان است. در رشته فیلم سازی از دانشگاه مسکو فارغ التحصیل شدهاست.وی سه فیلم کوتاه دیوار ، دایره و بیگانه،و دوفیلم مستند خود را در دوران قبل ازطالبان ساخت و بعد از سقوط طالبان اولین فیلم بلند افغانی به نام اسامه را در سال ۲۰۰۴ساخت و بعد ها فیلم «جنگ تریاک» را در سال ۲۰۰۸ بر روی پرده برد.وی بیشترین آوازه خود را از فیلم اسامه به دست آورده ؛که برای فیلم اسامه جوایز متعددی چون: پلاک یادبود فلینی،جایزه دوربین طلایی جشنواره کن، جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی (۲۰۰۴)، جایزه اصلی جشنواره «فیلم نو و رسانه نو» در شهر مونترال کانادا و…را به دست آورد.
عتیق رحیمی (تولد ۱۹۶۲ در کابل)
وی در دبیرستان فرانسوی کابل تحصیل کرد و در زمان جنگهای داخلی افغانستان در سال ۱۹۸۴ به پاکستان گریخت و پس از درخواست پناهندگی از سفارت فرانسه به پاریس رفت.و در دانشگاه رووان به تحصیل ادبیات مدرن فرانسه پرداخت و پس از آن مدرک دکترایش را در رشته سینما از سوربون دریافت کرد. او نخستین رمان خود به نام خاک و خاکستر را در سال ۱۹۹۶ نوشت. ودر سال ۲۰۰۴ بر اساس آن، نخستین فیلم خود به همین نام را کارگردانی کرد. که با این فیلم در جشنواره سینمایی کن ۲۰۰۴ شرکت کرد و جایزه بخش نگاهی بسوی آینده را بهدست آورد.
و درسال ۲۰۰۸م با رمان سنگ صبور، برنده جایزه ادبی گنکور شد. او در سال ۲۰۰۲ به افغانستان بازگشته و به فعالیتهای هنری مانند ساخت فیلم و مجموعههای تلویزیونی مشغول است.
فقیر نبی،(تولد۱۳۳۱ش)
وی در کابل به دنیا آمد و تحصیلات متوسطه خود را در همان شهر به پایان رساند. در سال ۱۳۴۹ هـ. ش. برای ادامه تحصیلات عالی عازم کشور هند شد و در انستیتوی پونا بازیگری سینما آموخت. در سال ۱۳۵۵ هـ. ش. به افغانستان بازگشت و به فعالیتهای هنری در عرصه تئاتر و سینما پرداخت.او نخستین نقشاش را در فیلم «سیاه مو و جلالی»به اجرا گذاشت.که البته بازیهای او در فیلم “اختر مسخره” (۱۳۶۰)،انجینر لطیف، جزو شاهکارهای تاریخ سینما افغانستان محسوب میشود.
چند فیلم از سینمای افغانستان:
سینمای افغانستان با وجود تمام چالش ها و مشکلاتی که دارد، فرآورده های خوب سینمایی مانند: “اسامه” ،”خاک و خاکستر “، “من اسب می خواهم نه زن” ،”سیبی از بهشت “همایون مروت،” جاده ی یکطرفه” از بصیر سنگی و” سه نقطه “از رویا سادات ،را نیز شکل داده است که هرکدام با توجه به فضای ویژه ی خود از ارزش و اهمیت ویژه یی برخوردار اند.
اسامه:(۲۰۰۳)
موفق ترین فیلم افغانی است که مقطعی از دوران طالبان را نقد می کند. فیلم روایتگر زندگی دختری دوازده ساله است،که در دوران حکومت طالبان به همراه مادر و مادربزرگش در افغانستان زندگی می کند. با توجه به اینکه در دوران طالبان مردها فقط حق کارکردن دارند خانواده بدون مرد آنها، بدون غذا می ماند تا اینکه مادرش تصمیم می گیرد که با کوتاه کردن موهای دخترش، او را به سر کار بفرستد…
توجه به جزئیات و روابط بین شخصیتها نشان از شناخت کارگردان از محیط وجامعه دارد.اسامه نخستین فیلم بلند صدیق برمک و نخستین فیلمی است که بعد از حکومت طالبان در افغانستان تهیه شده است
این فیلم با زمان۱۲۰دقیقه محصول مشترک افغانستان، هلند ، ژاپن،ایرلند و ایران است.که با کمک مالی وقرار دادن افراد فنی و وسائل کار از طرف خانه فیلم مخملباف ساخته شده است. اسامه در دهها جشنواره جهانی حضور یافت و نزدیک به پانزده جایزه (از جمله سه جایزه در کن،جایزه گلدن کلوپ،پلاک فلینی ) گرفت.
جنگ تریاک:(۲۰۰۸)
دومین اثر برجستۀ سینمایی صدیق برمک است.که باز هم در آن مانند فیلم قبلی تفکر طالبانی به نوعی نقد شده است. طالبان در فیلمهای برمک نه فقط به عنوان یک گروه نظامی مافیایی بلکه به عنوان یک تفکر حاکم و رادیکال دینی در افغانستان و منطقه مطرح شده است.
فیلم جنگ تریاک یک طنز تلخ سیاسی اجتماعی است ، طنزی که جهل و جنگ و سیاست و شعار زدگی امروز در افغانستان را به تصویر در آورده است.
فیلم قصه زندگی یک خانواده روستایی افغان است که در یک تانک فرسوده روسی و در میان مزرعه تریاک زندگی می کنند. در نزدیکی محل زندگی این خانواده یک هلی کوپتر امریکایی سقوط کرده که دونظامی آن زخمی شده اند. ابتدا خانواده روستایی آن دو را از خود می رانند، اما در نهایت برای آنها آب و نان می دهند تا اینکه دو نظامی امریکایی برای بقای خود در مزرعه تریاک کار می کنند و خود نیز در نئشه ای تریاک غرق می شوند.
صدیق برمک در گرفتن بازی از بازیگران زن و کودک در فیلم جنگ تریاک موفق بوده،بخصوص بازی عالی نوجوان افغان در نقش کاکا به عنوان اولین تجربه او در مقام نابازیگر بسیار حرفه ای و جذاب ارایه شده است.با اینکه بسیاری از منتقدین بر این عقیده است که این فیلم بهتر از فیلم اسامه کارگردانی شده ،ولی با این حال تنها توفیق دریافت جایزه از جشنواره فیلمهای آسیایی در رُم را داشته است.
خاک و خاکستر🙁 ۲۰۰۴)
فیلم در مورد پیرمردی به نام دستگیر است که تمام اعضای خانواده خود را در جنگ از دست داده ،و می خواهد که این خبر را به تنها پسرش که در معدنی کار می کند برساند.
این فیلم برگرفته از رمان خود عتیق رحیمی به همین نام می باشد ،که اولین فیلم بلند رحیمی نیز به حساب می آید. این فیلم تاکنون در جشنواره های متعدد سینمایی در اروپا و آسیا شرکت کرده و بیش از ۱۰ جایزه بدست آورده است ازجمله جایزه جشنواره کن در بخش نگاهی بسوی آینده ، و همچنین جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد را در جشنواره “سینه فان” هند ، به دست آورده است.علاوه بر آنکه سومین فیلم بعد از “رقص آتش”جاوید واصل و “اسامه”صدیق برمک می باشد که به عنوان نماینده افغانستان به اسکار معرفی شده است.
سه نقطه:(۲۰۰۳)
نخستین فیلم رویا سادات (جوان ترین کارگردان سینمای افغانستان،که درزمان ساخت آن ۲۲سال بیشتر نداشته است.)می باشد.فیلم او از نُه جایزه سینمای افغانستان شش جایزه را در آن سال گرفت (از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی). سادات با سه نقطه در دهها جشنواره جهان شرکت کرد و چندین جایزه گرفت. موفقیت این فیلم باعث شد کانال تلویزیونی طلوع، پربینندهترین کانال تلویزیونی خصوصی افغانستان، به او سفارش کار بدهد که سریالهای بهشت خاموش و رازهای این خانه را برای آن ساخت، به اضافه چند مستند و چند فیلم کوتاه داستانی که آخرینش فیلم ۴۵ دقیقهای تار و زخمه می باشد.
چالش های سینمای افغانستان:
ضعف اقتصادی،بی توجهی دولت، پایین بودن سطح سواد عمومی،ازعمده ترین چالشهای سینمای افغانستان می باشد، که دست به دست هم داده اند و بحرانی را درسینمای کشور بوجود آورده است.
چالش هایی که خود زاینده چند مشکل دیگرمی باشد. که ما به بعضی از آنها اشاره ای می کنیم.
الف)ضعف امکانات اقتصادی :
ضعف امکانات اقتصادی در افغانستان بخصوص در زمینه هنر از عمده چالش های سینماست. این مسئله بعد از جنگهای ویرانگر سی ساله،بوجود آمد؛الان نه سرمایه گذاری درست در عرصه سینما داریم و نه ابزار و فناوری های تکنیکی درستی ؛وقتی یک سینما گر با کمبود اقتصادی مواجه شود،چند را برای او متصوراست که به نفع سینما نیست.
– تک محوری شدن فیلم ها:به این معنا که نویسنده وکارگردان وبازیگر نقش اول فیلم در واقع یک نفراست.(این آسیب را در بسیاری از فیلم ها می بینیم)این کارهرچند ممکن است که قابلیت فرد را نشان دهد ولی تاثیر منفی بر روی فیلم خواهد گذاشت. اگر فرد فقط به یکی از این موارد بپردازد بهتر می تواند کارش را انجام دهد.علاوه بر اینکه از حیث زمانی شاید سریع تر به نتیجه برسد.
– جذب در شبکه های تلویزیونی:بخصوص در افغانستان که شبکه های تلویزیونی بسیاری داریم.
– تهیه فیلم با سرمایه شخصی:که باعث می شود فیلم با تکنیک و کیفیت بسیار ضعیف درمدت زمانی کم،آنهم با تک محوری فیلم،ساخته شود.
– تهیه فیلم برای موسسات خارجی:که عمده آنها خواهان اندیشه های خاص خود درفیلمهاست. که درواقع مرگ اندیشه و هنر می باشد.
به هر حال با این شرایط نمی توان با فیلم های وارداتی بالیوود و هالیوود رقابت کرد.
ب) عدم حمایت دولت:
دولت نقش بسیار با اهمیتی در پیشرفت سینمای افغانستان دارد. کما اینکه در بسیاری از کشورهای دنیا، مبالغ هنگفتی برای پیشرفت صنعت سینما از سوی دولت حاکم به مصرف می رسد و حمایت های معنوی ومالی بسیاری نه تنها از سینماگران،بلکه از عوامل تولید یک اثر نیز تقدیر به عمل می آید.
ولی در افغانستان ،حمایتی صورت نمی گیرد.هیچ بودجه ای در عرصه سینما نیست،و تمام توجه دولت به مسائل سیاسی است،این مسئله شاید با شرائط موجود قابل توجیه باشد.اما دولت حتی حمایت های معنوی خود را هم دریغ داشته،نه تجلیلی از صاحبان اثر هنری صورت می گیرد ونه جشنواره ای برگزار میشود.حتی نظارتی هم بر ورود انبوه فیلم های هندی ندارد.نهاد دولتی افغان فلم نیز تا وقتی که بودجه ای نباشد کاری نمی تواند انجام دهد.علاوه براینکه در این نهاد دولتی مانند سایر نهادهای دیگر افغانستان بحث زد و بند،پنهان کاری،توهین وتحقیر،قوم گرایی ودر نهایت بی برنامه گی وجود دارد.
ج ) نبود فرهنگ سینمایی:
به طور کلی نقش هنر در کشور افغانستان کم رنگ می باشد.که علت آن اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی ناشی از جنگ بوده است که این آشفتگی اوضاع بشترین صدمات را بر ارزشهای هنری وارد ساخته است.وعلت دیگر آنست که جامعه افغانستان سنتی و قبیله ای می باشد.این مشکل نسبت به سینما بیشتر،و دید مردم نسبت به فیلم پایین است،تا جایی که سینما در افغانستان علاوه بر اینکه وجهه فرهنگی ندارد،در تصور بسیاری بی بند و باری تلقی می شود.یکی از مشکلاتی که از این مسئله پدید می آید،عدم حضور زنان در عرصه سینما می باشد؛زنانی که به علت سنت های دست و پا گیر درجامعه وبرداشتهای بدی که از حضور آنها درسینما وجود دارد؛نمی توانند در سینما نقش پر رنگی را ایفا نماید.
د ) شبکه های تلویزیونی:
تلویزیون درافغانستان فعالیت خود را از ۱۳۵۷ شروع کرد،و بغیر از کابل،قندهار،هرات ومزارشریف به علت نبود برق ، مخاطب جدی در سایر مناطق نداشته،ولی امروزه با گسترش ماهواره ها و منابع برقی متفاوت درسراسر افغانستان، برمخاطبان آن افزوده می شود.الان یک شبکه ملی و بیش از سی شبکه خصوصی در افغانستان می باشد.[۱۵]
این شبکه ها نقشی در تولید و یا توزیع فلم های سینمایی، چه بلند و چه کوتاه ندارند،و از آن جایی که این تلویزیون ها اکثرا تجاری و بعضی هم، مذهبی و سیاسی هستند[۱۶] اهداف خاص خود را داشته و توجهی به رشد و یا ترویج سینما در بین مردم ندارند. اکثراً یا برنامه های استودیویی ساخته و موسیقی پخش مى کنند.و یا نهایتا فیلم هندی نمایش می دهند. نمونه بارز آن شبکه سرگرمی طلوع می باشد که روزانه حدود هشت ساعت سریال پخش می کند.[۱۷]سریالهای هندیی که بعضی ازآنها بیش از چهار سال است که هنوز ادامه دارد این سریال ها از حیث زمانی هفتاد درصد هشت ساعت می باشد. از سوی دیگر این شبکه ها محل خوبی برای کوچ کردن سینماگران شده که در آنجا به کار دوبله ،مونتاژ و…می پردازند.
تاثیر فروش دی وی دی بر سینما:
فروش دی وی دی هر چند تاثیر مثبتی دارد،به این دلیل که در جامعه فقیری مثل افغانستان به سادگی وبا قیمت کم می توان فیلم ها را در اختیار مردم قرار داد و آن ها را با فیلم و هنرفیلم سازی و به طور کل با پدیده سینما آشنا کرد، ولی تاثیر منفی هم در پی دارد که فرهنگ فیلم را در سینما دیدن وبرای دیدن فیلم به سینما رفتن را، از بین می برد و مسله دیگر نبودن قانون کپی رایت در افغانستان است که باعث می شود بسیاری از فیلم ها خیلی راحت و بدون هیچ گونه نظارتی در اختیار عموم مردم قرار بگیرد.
ه ) تقلیدی بودن محتویات و ساختار سینمای افغانستان:
یکی از مهم ترین عامل انحطاط سینما همان تقلید بی حد و حصر از سایر سینماهای جهان می باشد.
سینمای هرجامعه نمایندگی از اندوخته های تاریخی، فرهنگی ،سیاسی-اجتماعی همان جامعه دارد؛و انعکاس دهنده تصاویر عینی همان جامعه است. اما متاسفانه اکثرفیلم های تولیدی کشور،بیانگر آنست که کارگردانان هیچ شناختی از هویت سینمای ملی نداشته و بدون توجه به ارزشهای ملی و اسلامی، یا مقلد هالیوود اند یا بالیوود. به عنوان نمونه در فیلم های تولید شده،سکانس هایی از رقصهای مختلط را شاهد می باشیم. در حالی نیازی به آن نمی باشد رقص طبق تعالیم اسلامی امری مذموم می باشد.ولی در هند این گونه نیست بلکه ممکن است خود یک نوع عبادت در محضر خدایان تلقی شود. از این رو ما در فیلم های غربی کمتر شاهد رقص می باشیم ، در عوض سینمای غرب روی روابط فیزیکی تاکید دارد،چون فرهنگشان اینگونه ایجاب می کند. اما در افغانستان که عمدتا مسلمان هستند، چنین عناصری در فرهنگ اصیل آنان جایگاهی ندارد. از این رو یکی از معایب تقلید همین دوری از فرهنگ اصیل و غنی اسلامی –ملی و در نهایت ترویج و اشاعه ابتذال می باشد.این تقلید کاری حتی به حاشیه های سینما هم کشیده شده مثلا همین جشنواره ای که شبکه تلویزیونی طلوع چند سالی است که برگزار میکند .شیوه برگزاری آن طوری بوده که جشنواره های سینمایی هالیوود و بالیوود را به ذهن متبادر می سازد.وسینماگران به شیوه هنرمندان بالیوود نمایش موسیقی و رقص برگزار می کردند.
یکی ازمشکلات تقلید از بالیوود دورشدن فیلم از زندگی روزمره مردم خواهد شد،و جنبه
عمده علت این مسئله به پایین بودن سطح دانش سینمایی و مطالعات اجتماعی آنها برمیگردد.[۱۸] به عبارت دیگر،عدم درک درست،واقعی ومنطقی از جامعه ای که درآن زندگی می کنند؛عمده سینما گران امروز افغانستان نه با زندگی دیروز مردم آشنایی دارد و نه با زندگی و نیاز مندی های امرزی آنان.
از سوی دیگر ذائقه مردم به فیلم های هندی که از قدیم الایام در سطح گسترده ای ترویج می شد، خو کرده،که باید این را ازطریق فیلمهای هنری خوب تغییر داد.فرهنگ سازی و ترویج هویت واقعی سینمای افغانستان وحل بسیاری از نارسایی های سینما چیزی است که از عهده خود سینماگران با ساخت فیلم های جدی وقوی بدست می آید. دراین بین سینما نوگرای افغانستان می تواند، نقطه امیدی به آینده باشد.
و ) کمبود سالن های سینما:
با توجه به شرائط افغانستان که جمعیت عمده ی آن روستایی بوده واز سوی دیگر نبود برق در اکثر شهرهای آن و ضعف اقتصادی ،طبیعی است، که سینمای چندانی در افغانستان نداشته باشیم .مثلا فقط در شهرهای بزرگی چون هرات،مزار،قندهارو…یکی و نهایتا دوسینما بیشتر نبوده است.که عمده ی آنها براثر جنگهای سی ساله یا ویران شده و یا تغییر کارآیی دادند.
هم اکنون در افغانستان ١٧ سالن سینما فعال است که هشت تای آنها در کابل است، که عمدتا فیلم های هندی پخش می کنند.
ز ) نبود رابطه مناسب میان ادبیات داستانی و سینما:
هر فیلمی بر اساس فیلم نامه ای استوار است ؛که هرچه این فیلم نامه قوی تر نوشته شده باشد. فیلم بهتری را شاهدیم .اما در افغانستان هرچند که داستان نویسان خوبی داریم که آثار بسیار خوبی را ارائه می دهند.ولی مناسب برای تبدیل به فیلم نامه نیست.داستان نویسان بدون توجه به امر سینما و قابلیت تبدیل داستان به فیلم نامه ،داستان می نویسند. علاوه براینکه عمده ی سناریو نویسان وطنی براثرتقلید از بالیوود دست به داستانهایی خیالی می زنندکه از زندگی روزمره مردم بسیار فاصله دارد.مثل آنکه قهرمان فیلم یکه وتنها به جنگ مافیا وگروههای بزرگ قاچاق می رود وآنها را شکست می دهد.مثل فیلم های نجات،شهرگناه،و… درحالی که مردم جایگاه مافیا را به خوبی درک کرده و می دانند که شدنی نیست.از سوی دیگر در افغانستان با وجود این همه موضوعات بکر و زیاد،چرا ما سراغ فیلم های بالیوود می رویم و خود خالق یک سناریوی جدیدی نیستیم ؟
ح ) عدم فرایند نقد و بررسی:
نقد به این معنا که نکات مثبت و منفی فیلم با هم بررسی شود تا به این طریق هم کارگردان و هم دیگران به برخی از نکات پی برده تا در سایر آثار کم تر شاهد آن باشیم . علاوه بر این،این فرایند به نوعی تبلیغات فیلم است، بخصوص آنکه این بررسی ها بازتاب های بیرونی از طریق رسانه های دیگر داشته باشد. ولی متاسفانه چنین چرخه ای در افغانستان نمی باشد.و هنرمند در نمی یابد که اثرشان در جامعه چه قدر در جامعه تاثیر گذار بوده،از این رو بیشتر سینماگران دنباله رو حوادث اند وبیشتر آثار شان جنبه های شعاری داشته است.
*****
چند نکته قابل تامل :
بعداز جنگ جهانی دوم و پیروزی آمریکا حضور آنها در شرق به بهانه بازسازی ژاپن بسیار پر رنگتر شده و پایگاههای نظامی بوجود آوردند.و درنهایت باعث هجوم سیل سرمایه داری غرب برای یابیدن بازارهای خاص خود (که صنعت سینمای هالیوودی یکی از آنهاست )شده،تاجایی که عمده ثروت ژاپن،آمریکایی-صهیونیستی می باشد حتی امنیت ژاپن بعد شصت سال هنوز دست آمریکایی ها ست واز این طریق شرق آسیا(بخصوص چین) را مد نظر دارند؛ در این کشور معمولا سیاست مداران غرب گرا حاکم است . از این رو سینما هم مستثنا نیست ؛و ما آثار حضور صهیونیست ها [۱۹]را در آنجا می بینیم.[۲۰]
حال آیا با این تجربه می توان نسبت به سینمای افغانستان نگران بود یا خیر؟افغانستانی که امروزه حضور گسترده آمریکایی ها را در آنجا احساس می کند ؛آمریکایی هایی،که با حرص و طمع در صدد نفوذ هر چه بیشتر خود با ایجاد پایگاههای دائمی،موسسات بین المللی و…در آنجاست
این نکته را هم باید اضافه کرد که عده ای از پشتون ها خود را اصالتا یهودی می دانند،[۲۱] از سوی دیگردین یهود برخلاف مسیحیت در افغانستان سالیان درازی است که نفوذ بسیاری در شهرهای بزرگ ،چون کابل،هرات،قندهار،بلخ و…داشته است؛ که آنها بعد از تاسیس رژیم صهیونیستی و جنگ های داخلی به فلسطین وجاهای دیگر کوچ کرده اند،تاجایی که دیگر اثری از جامعه یهودی دیده نمی شود.تا این که امروزه صهیونیست ها در صدد یهودی سازی افغانها (برای جبران کمبود جمعیت خود) برامده، و با جعل تاریخ درصدد اثبات نسبت یهودی برای آنهاست و معتقدند که افغانها یکی از قبایل گمشده یهود در عصر آزادی از بابل می باشند.
حال حداقل این تحرکات به طبیعی شدن حضور یهودیان در افغانستان خواهد انجامید؟
نمونه دیگر گروه رسانهای موبی (خانواده محسنی که یک گروه افغانی می باشد )است[۲۲]؛ که همراه با کمپانی استارتی وی[۲۳]، از طراحان اصلی شبکه فارسی یک (FARS1 )می باشد. شبکه ای که ترویج خانواده های بیسامان ، ترویج خیانت به همسر و خانواده و بدآموزیهای اخلاقی در سریالهایی مانند «ویکتوریا»، «خانه مد»،همسر یا دردسر» و «جسور و زیبا»ازجمله فعالیت های آن است.[۲۴] براساس اطلاعات موجود در پایگاه گروه موبی، این گروه هم اکنون مالک ۳ شبکه تلویزیونی افغانستان به نامهای طلوع (دری) و لمر (پشتو، دری، اردو و انگلیسی) و نیز رادیو آرمان است. همچنین در زمینه نشریه و فناوری اطلاعات نیز فعالیت میکند.
جالب آنکه به تازه گی یک فیلم مستند درمورد آخرین یهودی باقی مانده در افغانستان(کابل)ساخته شده،این مستند که نام آخرین بازمانده خیلی زیبنده است، به بهشت گمشده نام گذاری شده،دراین مستند سوال شده که چرا تنها یهودی شناخته شده در کابل از دست طالبان جان سالم به در برده با اینکه چند مرتبه دستگیر شده بوده؛جواب داده شده که طالبان می گفته که اجداد ما نقل کرده که ما هم اصالتا یهودی هستیم!!!
سوال دیگر:بنابر اسناد منتشر شده از ویکیلیکس[۲۵] که درآن از تلگرافی محرمانه از سوی دیپلماتهای آمریکایی در هند پرده برداشته است و درآن آمده که، جاذبه و گیرایی ستارگان بالیوود در افغانستان، میتواند به تلاشهای بینالمللی در راستای بازسازی و اصلاحات اجتماعی این کشور کمک کند.
آیا این می تواند مقدمه ای برای ترویج فرهنگ سینمایی در افغانستان باشد؟ آنهم به وسیله ی سینما بالیوود که در افغانستان برای خود به دلیل بعضی از اشتراکات فرهنگی با افغانستان موقعیتی ایجادکرده، و در نهایت با جایگزین کردن فیلم های هالیوودی به اهداف خود نایل آیند؟ [۲۶]
راه حل:
در قدم نخست باید سینما مورد حمایت های مادی و معنوی دولت قرار گیرد .به هر حال سینما علاوه بر سایر فوائدی که برای دولت می تواند داشته باشد، خود قابلیت سود دهی بالایی داشته ، که از نظر اقتصادی می تواند مد نظر دولت قرار گیرد.کما اینکه ابتدای شکل گیری سینما جنبه اقتصادی آن حاکم بوده است.[۲۷] فقط کافی است که دولت در آن کمی سرمایه گذاری کند.از سوی دیگر، دولت حتی بدون سرمایه گذاری، آنهم از طریق محدود کردن ورود فیلم های خارجی و پخش آن در شبکه های داخلی و در نهایت با تصویب قانون کپی رایت می تواند به رشد سینما کمک شایانی نماید.
دیگر کاری که دولت میتواند در رشد سینما انجام دهد .راه اندازی انواع جشنواره های داخلی و بین المللی ودرکنار آن جلسات نقد وبررسی فیلم ها است. که خود یک نوع تبلیغ و ترویج فیلم به حساب می آید. تاکنون چند مرتبه جشنواره بین المللی فیلم کابل برگزار شده که البته ایده ی آن از سوی شبکه تلویزیونی طلوع بوده نه موسسه “افغان فلم”به عنوان تنها موسسه دولتی در امور سینمایی!البته در دومین جشنواره ،واکنش وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان را درپی داشته ،و وزارت با نشر نامه ای خبری صحنه های رقص دسته جمعی مردان و زنان را در جشنواره “خلاف معتقدات و سنتهای جامعه افغانی “خوانده، واز کمیسیون بررسی تخلفات رسانه ای خواسته شده است تا این موضوع را به شکل قانونی دنبال کند.
حال چرا خود دولت به برگزاری جشنواره مبادرت نکند تا مسائلی این چنین بوجود نیاید؟
ازسوی دیگر، دولت با تقویت موسسه افغان فلم می تواند ،برای فیلم ها بازار یابی داخلی و جهانی و زمینه اشتراک درجشنواره های بین المللی را فراهم آورد.
بدین ترتیب دولت به عنوان نماینده مردم می تواند ،سینما را مطابق نیازها ، فرهنگ، اقتصاد و مردم خویش به کارگیرد. نه اینکه سینما را به حال خود رها کند و هرکسی، با کمک هر موسسه خارجی، فیلم بسازد ،که آنها قطعا به فکرمنافع خویش است،نه مردم؛ آنهم هنگامی که نظارتی از سوی نهادهای دولتی اعمال نشود.
در این بین اگر شبکه های خصوصی (که تعدادشان بیش از سی شبکه می باشد)به جای آنکه فیلم هندی پخش و در این زمینه هزینه کنند،(خرید فیلم ،هزینه دوبلاژ و…)بهتر است که به فکر ترویج فرهنگ اسلامی-ملی باشند نه سایر فرهنگ ها وسعی در سرمایه گذاری روی فیلم های داخلی نمایند،که چندان هزینه ای برای آنها شاید نداشته باشد.هرچند با توجه به ماهیت این رسانه ها که عمدتا سیاسی و از سوی احزاب خاصی حمایت می شوند مثل شبکه کهکشان،نور،آیینه،نورین و… ویا اینکه صرفا جهت سرگرمی و ترویج بی بند وباری و یا تخریب نهاد خانواده می باشد؛مانند شبکه طلوع و…بعید به نظر می رسد که چنین کارهایی را انجام دهند.در این بین شبکه های مذهبی مثل شبکه تمدن اگر بتواند،بر روی فیلمهای مذهبی-ملی سرمایه گذاری نماید ،بسیار شایسته وبجا و طبق ماهیت وجودی آنهاست. نه آنکه فقط تکیه بر روی آثار سایرمذهبی سایر کشورها نماید.که بعضی از آنها مشکلات خاص خود را دارد.
علاوه بر اینکه: چنین فیلم هایی قطعا بینندگان بسیارداشته و سرمایه گذاری برای آینده ی خودشان خواهد بود. زیرا مردم(بخصوص جامعه سنتی افغانستان)به فیلم های ملی خودشان که کیفیت ومحتوای قوی داشته باشد زود تر علاقه مند می شود.تا فیلمهای خارجی که با رسوم آنها هم خوانی ندارد.
از دیگر چیزهایی که در رشد و ترقی سینما تاثیر دارد، نشریات تخصصی سینمایی است.نشریاتی که به ترویج و تبلیغ و هم چنین به تحلیل فیلم ها بپردازد،و از این طریق مردم را با فیلم و سینما بیشترآگاه سازد.این امر میتواند همگام با سینمای جدید (سینمای نوپای افغانستان) کمک شایانی به این روند جدید باشد. البته گام اول با اولین مجله ی سینمایی افغانستان با عنوان «سینما»به مدیر مسئولی صدیق برمک، برداشته شده که به تنهایی کافی نیست ،در این عرصه به نشریات بیشتری نیاز داریم .
نکته آخر اینکه: با توجه به هجمههای همه جانبه فرهنگ های متفاوت و در پی آن وارد شدن بسیاری از شبهات جدید به دین ،که در قالب آثار سینمایی صورت میگیرد ، نقش علمای دین در مبارزه با این یورش جدیتر میشود، زیرا همکاری حوزههای دینی سبب میشود بار علمی و جذابیت ساختاری فیلمهای سینمایی از دیدگاه اسلامی پررنگتر شود.و آنان می توانند، نکتههای جذاب سینمایی را از متون دینی ای را که از دید سایر هنرمندان به دور مانده است،برداشت کنند. و واضح است که در دنیای امروز هیچ نهاد یا رسانهی را در سطح جهان نمیتوان یافت که به اندازه سینما قدرت جذب مخاطب داشته باشد،از سوی دیگر خطابه و منبر به تنهایی نمیتواند مفاهیم قرآنی و دینی را در سطح گسترده به تمام اقشار منتقل کند.پس باید عده ای از آنها- قبل از اینکه دیر شود- همگام با عرصه منبر،پا در این عرصه نهند ، و سعی در ترویج مفاهیم قرآنی و دینی داشته باشند.تا فردا شاهد یک سینمای دینی –ملی در خور کشور عزیزمان باشیم
فهرست منابع:
دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،افغانستان،تهران،مرکز چاپ و نشر وزارت خارجه،۱۳۸۶
طنین،ظاهر،افغانستان در قرن بیستم،تهران،محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی،۱۳۸۳
فرخ،سید مهدی،تاریخ سیاسی افغانستان،چاپخانه مجلس،۱۳۱۴
موسوی بجنوردی،محمد کاظم،دائره المعارف بزرگ اسلامی،تهران،ج ۹،مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،۱۳۶۷
پاپلی یزدی،محمد حسین،افغانستان جنگ و سیاست(مجموعه مقالات)،مشهد،نگار،۱۳۷۲
فرج نژاد، محمدحسین، اسطوره های صهیونیستی درسینما، تهران، هلال،۱۳۸۷٫
بارکزی،سیمین،سینمای افغانستان تافته جدا از جامعه افغانی،کابل،روزنامه راه نجات،۱۰۷۴سال۱۳۸۷
شاه حسینی،سید مجید،فلسفه و تاریخچه سینما،روزنامه جمهوری اسلامی اسفند۸۹
علوی طباطبایی، سیدابوالحسن، هالیوود و فرجام جهان، تهران، هلال، ۱۳۸۶
جدید بناب،علی،عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام،قم،مرکز انتشارات امام خمینی،۱۳۸۵
طهماسبی،احمد،شبیخون فرهنگی،قم،یاقوت،۱۳۸۱
آوری ،پتر،تاریخ ایران دوره پهلوی،ترجمه مرتضی ثاقب فر،تهران،جامی،۱۳۸۴
مصاحب،غلام حسین،دائره المعارف فارسی،تهران، امیرکبیر،۱۳۸۰
مدد پور،محمد،دین و سینما،تهران،سوره مهر، ۱۳۸۶
سمواتی، زهرا، سلطه رسانهای صهیونیسم در آمریکا، تهران، عروج،۱۳۸۳٫
مجله نقد سینما، شماره ۴۰
رکنی، سیدمحمدباقر، اخلاق یهودی و تمدن غربی، تهران، هلال، ۱۳۸۸٫
سایت ویکی پدیا
روزنامه جام جم،هیجده تیرماه سال۱۳۹۰،ص۹
http://www.hamshahrionline.ir/news-21365.aspx
[۱] – دانش پژوه کارشناسی حقوق
[۲] – سینما وام دار شش هنر دیگر است .قاب و کادر تصویر را از عکاسی،طراحی صحنه ،میزانسن را از معماری، موسیقی را عینا از موسیقی، قصه و قصه پردازی را از ادبیات،رنگ و نور،سایه روشن را از نقاشی وبازیگری را از تئاتر وام گرفته است از این رو به آن هنر هفتم نیزمی گویند. فلسفه وتاریخچه سینما
[۳] – با این حال بعضی ها این گونه تعریف کرده اند:وهم مخیل مصور مصوت تکنولوژِی فلسفه وتاریخچه سینما-روزنامه جمهوری اسلامی ۹/۱۲/۸۹ که به نظرم بازهم کامل نیست و شامل سریال و سایر فیلمهای کوتاه ومستند و…می شود.
[۴] – ر-ک ،ویکی پدیا: روزنامه جمهوری اسلامی ، روزنامه جام جم ۱۸/۴/۱۳۹۰ و دائره المعارف فارسی
[۵] – خیلی ها معتقد اند که دوربین و سینما را ادیسون آمریکایی انتخاب کرده عده ای گوید که برادران لومیر در فرانسه و بعضی ها گویند که کار انگلیسی ها می باشد اما استاد شاه حسینی قایل به آن است که ابن هیثم خودمان مخترع دوربین و اتاق تاریک است و او را پدر سینما می دانیم..همان
[۶] – هرچند نمیتوان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند.پیدایش سینما و فن فیلمبرداری خود مرهون پیشرفتهای بسیار زیادی هم در عرصهُ تکامل نگاتیو بود و هم تکامل دستگاههای اولیه عکاسی. بطوریکه نمیتوان قاطعانه از یک نفر بهعنوان مخترع سینما نام برد.
[۷] – ذائقه لزوما خواست مخاطب نیست بلکه ممکن است به او القا شود واین ذائقه می تواند مدیریت شود.پس یک فیلم می تواند در عین واحد هم برای فیلم های بعدی ذائقه سازی کند و هم مطابق با نیازهای سیاست مداران و…
[۸] – به طور کلی حبیب الله خان پس از سفر به هند، تحت سلطه بریتانیا در سال ۱۹۰۷ م به تمدن وتجدد بسیار علاقه مند شد،مثلا تلفن،پست خانه ،عکاسی و… را او به افغانستان آورد چنانچه که سراج الاخبار در دوره ی او پدید آمد. افغانستان در قرن بیستم صص۲۲-۲۳
[۹] – فیلم هایی چون، دیوار، دایره، بیگانه، فرار، صبور سرباز، خاکستر و …. با پشتیبانی دولت تهیه شد.
[۱۰] – در دوران مجاهدین فقط دو فیلم به نام های ‘گرداب’ و ‘عروج’ به کارگردانی نورهاشم حبیب ساخته شد.
[۱۱] – آنها تصویر برداری به کلی حرام میدانند. افغانستان،ص۴۹
[۱۲] – در افغانستان سینما خیلی کم وجود دارد،مثلا تا سال(۱۳۷۱ش) حدود چهارده سینما وعمدتا در کابل بوده،(در حالی که ایران در سال ۱۳۵۳ حدود ۴۳۸ باب سینما (تاریخ ایران ص ۳۹۷) داشته است) بیشتر فیلم هایی که در آن به نمایش در می آمد فیلم های هندی بود .
[۱۳] – اصولا پروسه تولید فیلم در افغانستان از آغاز تاکنون به دلیل عدم حمایت دولت ، ناکارآمدی مدیریت و رقابت ناسالم و…. یک پروسه بسیار کنُد است
[۱۴] -به علت های مختلف ازجمله اشتراکات فرهنگی بسیاری که بین دو کشور وجود دارد.
[۱۵] – افغانستان صص ۴۸و۵۰
[۱۶] – عمده تلویزیون ها مربوط به رهبران جهادی می شود.مثلا : جنرال دوستم تلویزیون آیینه/ مارشال فهیم با ایجاد شبکه نورین /آیت الله محسنی با شبکه تلویزیونی تمدن/ پروفسور ربانی با شبکه تلویزیونی نور/ استاد محقق با راه اندازی شبکه تلویزیونی فردا/ یونس قانونی باشبکه کهکشان/ کریم خلیلی شبکه نگاه/ و…
[۱۷] – بطور مثال سریال زمانی خشو هم عروس بود (تولسی) که وارد سال چهارم خود شده که تا بحال اضافه تر ۸۸۶ قسمت یا بخش آن نشر شده همچنین سریال امتحان زندگی (پرینا) در سه سالگی خود اضافه تر از ۶۳۸ قسمت آن سپری می شود.