پل سوخته کابل یادآور تلخی های روزگار سخت بر مردم افغانستان است. مکانی که هر وقت به ذهنمان میرسد یادآور معتادانی میشود که در زیر پل و یا در گوشه و کنار پل دیده میشوند و زیبایی شهر را به صورت وحشتناکی زشت و زننده کردهاند. امروز این صحنه را می توان به نمادی از درد و رنج مردم مظلوم افغانستان تصور نمود. یا به عبارتی «پل سوخته» را میتوان نمادی از «پول سوخته» یا «اقتصاد سوخته» افغانستان دانست(«پل سوخته» یا «پول سوخته»).
وضعیت «پل سوخته» به نحوی است که هر روز به تعداد این افراد معتاد اضافه میشود و در بعضی از اوقات چنان تعداد معتادین زیاد میشود که احساس غربت در میان آنها میکنی و چنان با وقاحت و پررویی در میان مردم مشغول کشیدن مواد مخدر هستند که گویی اینجا مکانی برای راحتی و زندگی آنهاست و هیچ به فکر سایر افراد و کودکان وزنانی که این صحنهها را میبینند و ممکن است این صحنههای منفی برای همیشه در ذهن آنها باقی خواهند ماند، نیستند و این طور است که این پل هر روز “سوخته و سوختهتر” میشود دقیقا مانند “اقتصاد سوخته” کشورمان. اقتصادی که نه تنها نتوانسته جذب سرمایهگذاری و اشتغال داشته باشد، بلکه بیشتر به دنبال فرصت سوزی و از بین بردن سرمایهها و خروج سرمایهها از کشور شده است و به این شکل اقتصاد ما هر روز سوخته و سوختهتر خواهد شد. هرچند که گاهی اوقات تدابیری را در جهت بهبود و توسعه اقتصادی کشور انجام میدهیم ولی چون این کارها اصولی و کارشناسی و همراه با چاشنی تخصص و شایستگی نیست اغلب اوقات محکوم به شکست هستند و نمیتواند مرهمی برای زخم این اقتصاد سوخته باشد. همانطوری که دیگر امیدی به بهبود شرایط پل سوخته نداریم، شرایط توسعه و اقتصاد افغانستان نیز مانند پل سوخته روز به روز بدتر و بدتر خواهد شد و در نهایت به شهر “سوخته”، اقتصاد “سوخته”، نسل “سوخته” و در نهایت به کشور “سوخته” تبدیل خواهد شد. اگر به کشوری ” سوخته” تبدیل شویم دیگر بدانیم که به آخر خط رسیدیم و با کوچکترین شوک از بین خواهیم رفت و باید بساط خود را جمع کنیم و برایمان فرقی نمیکند که قرار است چه کسی دوباره سر کار بیاید و چه شود؟ وقتی به این مرحله برسیم دیگر امیدی برای سرمایهگذاری، ایجاد کسبوکار، خلاقیت، تفکر، داشتن روحیه کارآفرینی بهبودگرا، کسب دانش و… نخواهیم داشت و همین موقع است که دیگر باید فاتحه خود را خواند.
با وجود چنین شرایطی و اقتصاد ضعیف، راه حل عملی برای برون رفت یا کاهش اثرات منفی در اقتصاد چیست؟ در ادامه تنها به دو راه حل بنیادین اشاره خواهد شد.
1- توجه و اعتماد به انرژی تحول آفرینی جوانان
همانطوری که میدانیم جامعه ما یک جامعه بسیار جوان است. طبق گزارشاتی که اداره احصائیه در سال 1397 انتشار داده است جمعیت جوان کشور بین سالهای 29-15 سال در حدود 8.5 میلیون نفر است و این چیزی نیست جز یک بمب ساعتی که هنوز زمان انفجارش فرا نرسیده است. این جمعیت جوان میتواند هم به صورت فرصت دیده شود و هم تهدید. دولت باید توجه جدی به این موضوع داشته باشد که اگر میخواهد از جمعیت پل سوخته کم کند باید برای آنها برنامه داشته باشد و آنها را جوانانی “بی شام” به بار نیاورد(بیشام یعنی ، بیشغل، بیآموزش، بیمهارت) باید حتما در این زمینهها تحولات اساسی انجام دهد. چرا که باید در نظر داشته باشد که عدم توجه به این نسل میتواند از طریق جذب گروههای تروریستی و تندرو خسارات جبران ناپذیری را برای کشور به بار آورد و علاوه بر اینکه خودشان جز “نسل سوخته” به حساب آیند کشور را نیز به یک ” کشور سوخته”تبدیل خواهند کرد.
2- همه بخواهیم آرام زندگی کنیم
جامعه ما باید به این بلوغ اجتماعی – اقتصادی برسد که آرام زندگی کنند. آرامش و بدور از قلدر بازی، آشوب، ترور و … راه حل اساسی افغانستان این است که خواست جمعی و بلوغ اجتماعی برای صلح و آرامش باید به وجود بیاید. هر چند منافع عده ای ( دخلی و خارجی) ایجاب می کند که همیشه در کشور نا امنی و آشوب و سر و صدا باشد، اما باید تمام مردم آرامش را بخواهند و بدانند تحول و تغییر اصلی در جامعه تنها در سایه دوستی و تعامل شهروندی امکان پذیر خواهد بود.
بدون شک امنیت و امنیت اقتصادی اولین شرط برای جلوگیری یا به تعویق انداختن” اقتصاد سوخته” است. وقتی میگویم که به تعویق انداختن به این معناست که امنیت به خودی خود شرط کافی برای ایجاد رشد و توسعه اقتصادی نیست و باید سایر فاکتورها و عوامل مختلف دیگر را نیز در نظر گرفت. فعالین اقتصادی ما نگاه به وضعیت امنیتی کشور دارند. اگر در افق دید بلندمدت آنها تامین امنیت و آیندهای روشن باشد قطعا سرمایههای خود را وارد بخشهای تولیدی و ثروت آفرینی خواهند
کرد ولی اگر افق دید آنها به صورت “سوخته” و تاریک باشد قطعا سرمایه و منابعی که میتواند در اختیار تولید قرار
بگیرد به بخشهای واسطهای و دلالی سوق پیدا خواهند کرد. هیچ خبر داریم که با هر انفجار و انتحاری، میلیون ها دالر از کشور خارج خواهد شد و بسیاری از انسانهای توانمند از کشور مهاجرت خواهند کرد؟ آیا میدانیم کارآفرینان ما چون قادر نیستند آیندهای برای خود ترسیم کنند به جای اینکه در بخشهای مولد و ثروت آفرین فعالیت کنند وارد بخشهای دلالی و واسطعهگری شدهاند و منابع و امکانات خود را وارد این بخشها کردهاند؟
سخن پایانی:
همه مردم و مسئولین افغانستان نباید نمای پل سوخته را فراموش کنند زیرا حقیقت از اینکه پل سوخته کم کم بلای جان جوانان ما خواهد شد و بعد از گذشت مدتی بلای جان تمام جامعه عزیزمان خواهد شد و ارمغانش «پول سوخته» و «فقر مطلق» مردم خواهد شد. پل سوخته نمادی از نبود یا عمل نشدن به پروگرام¬ های توسعه اقتصادی و انسانی در افغانستان است. اعتماد سازی و توجه به جمعیت جوان راهکار اول و توجه به اقتصاد سیاسی آرام بدور از تنش دو راهکاری است که در این رابطه می باشد.