نویسنده: دکتر علیاکبر فیاض
این مقاله به تبیین کوتاه زندگی غبار متوجه است.
امید است که هموطنان عزیز بدانند که ما مرهون زحمات چنین مردان روشنی هستیم که اکنون با بهجا گذاشتن نوشتهها و آثار ارزشمندی از نابکاریهای ستمکاران پرده برمیدارند؛ و قدرتمندان و زورمندان بدانند که در صورت عمل مخالف منافع مردم و تمام ملیتهای افغانستان آنان هم روزی به قضاوت نقادانه تاریخ روبهرو خواهند شد. گرچه امروز غرهاند و مست ثروت بادآورده. آنانی که دیروز اندوختهاند از مال مردم و آنانی که در حال اندوختن هستند.
مطالب بیشتری در مورد غبار
غبار در سالی ۱۲۷۶ش. در شهر کابل به دنیا آمد پدرش از سادات کابل بود. پدرش به میر محبوب خان کابلی معروف بود. غبار از تمام عمر ۳۷ سالش را به زندان، تبعید و یا نظر بند گذراند. امّا ۱۴ سال را تنها به زندان گذراند.[۱] غبار در خانوادهای به دنیا آمد که اهل دانش و سواد و از کارمندان دولتی بود، غبار برخلاف خیلی از اندیشمندان دیگر خیلی سواد سیستماتیک نداشت. وی سواد ابتدایی را نزد خانوادهی پدریش فراگرفت و بعدازآن برای کسب دانش بیشتر به مطالعه شخصی پرداخت. از روزگار نوجوانی، به اشعار حافظ، بسمل، داستانهای تاریخی، وقایع و سرگذشتهای مردان بزرگ تاریخ، علاقهی فراوان داشت. وی در زودترین مدت نویسندهی نیرومند، صاحبذوق زبان دری برآمد و به نوشتن مقالات ادبی و سیاسی پرداخت.[۲] غبار در مشروطیت دوّم نقش فعالی داشت و از اعضای فعال انجمن ادبی کابل بود. وی از ادیبان زبده کشور بهحساب میامد، بهگونهای که علاوه بر کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، «تاریخ ادبیات دری افغانستان» را نوشت و این کتاب جزو کتب درسی وزارت معارف گردید.(همان) اما غبار بنیانگذار حزب و جریده هم بود که هر دو «وطن» نام داشتند؛ یعنی حزب وطن و جریدهی وطن، «حزب وطن» در انتخابات شهرداریهای کابل درخشید و در مجلس هفتم شورای ملی نماینده فرستاد. مقالات جریدهی وطن بیشتر ادبی و اجتماعی بود و غبار هم مدیرمسئول این جریده.
اهداف حزب وطن
۱- حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور
۲- تعمیم اصول دموکراسی
۳- تقویت وحدت ملی
۴- ترقّی معارف، حفظ الصحّه و اقتصاد عمومی
۵- رفع فساد اجتماعی
۶- احترام به صلح جهانی
غبار دولت وقت را متّهم میکرد که افرادی را وارد حزب نموده است و تلاش کرده که حزب را متلاشی کند. همکارانش را هم متهم به سازش با دولت میکرد. خودش هیچگاه با دولتهای وقت و مخصوصاً دولت نادر و پسرش ظاهرشان سازش نکرد.[۳]
در مورد غبار گفته میشود که:«مرد معتقد به اسلام و ارزشهای اسلامی ولی بود و هیچگاه از این مدار عدول نکرد و همین سنّت را به فرزندان میراث گذاشت. … در وصیتنامه غبار آمده است: «من برای فرزندان خود نعمت توحید به الله و توفیق خدمت و شفقت به بینوایان و همنوعان میخواهم که نتیجه آن آرامی ضمیر و وجدان و خوشبینی نسبت به حیات و ممات است.»[۴] غبار اسلام، نوعدوستی، استبداد زدایی و خدمت به بینوایان را، مشعل راه خودساخته و تسلیم نشد و منحرف نگشت و تضرع نکرد».[۵]
غبار و جریده نگاری
غبار در سال ۱۲۹۸ش. در شهر جبل السّراج، در شمال شهر کابل که در ولایت پروان موقعیت دارد، جریدهی «ستاره افغان» را به نشر سپرد. در این هنگام وی ۲۲ سال سن داشت. در این زمان امانالله خان که در رأس مشروطیت دوّم قرار داشت. هنگامی بود که زمام امور را در دست گرفته بود و استقلال افغانستان را هم اعلام کرده بود. غبار که با نشر این جریده میخواست دین خودش را نسبت به ملت و وطن ادا نماید. وی در اولین شماره در سرمقاله مینویسد که میخواهد که مطابق با اندیشههای شاه امانالله و خدمت به فرزندان وطن به نشر این مجلهی هفتگی بپردازد.[۶] نشریه دولتی بود، ولی مضامین آزادیخواهی و استقلالطلبی و حمایت از مردم در آن درج میگردید. غبار که سالها بعد جریدهی وطن را به نشر سپرد و در آن زمان مردی پخته بود، وی در این جریده نشر اخبار و گزارشهای شورای ملی را روی دست داشت. با این کار خواست انتقادات وارده بر حکومت را از زبان وکلای ملت عنوان کند که مصونیت داشتند.[۷]
کار دولتی
وی در سمت دولتی هم برخی وظایف را ایفا کرده است؛ مانند مأمور گمرک خانآباد در شمال کشور، مدیر گمرکات ولایات قطغن و بدخشان، وزیرمختار سفارت افغانستان در پاریس، مشاور ریاست مطبوعات، کار در نظامیههای هرات و کابل و …
غبار و سیاست
غبار از نادر کسانی بود که در سیاست دخالت کرد ولی از طبقه پایین اجتماع بود نه از خانوادههای شاهی و سرداران و متنفذان چراکه آنان دخالت در سیاست و قدرت را از حقوق خودشان میدانستند که در رأس آنان خانواده شاهی بودند. در زمان استبداد نادر خانی غیر از خانواده خودش احدی حق نداشت که در سیاست کشور نظر بدهد چه رسد به اینکه در امور سیاسی مداخله نماید. صرفاً محمد نادر خان و برادرانش خودشان را صاحب افغانستان میدانستند. در زمان ظاهرشان هم تمام قدرت حدود سی سال درید عموهایش بود که از زمره سرداران بودند؛ اما غبار«از نوجوانی در عرصه مبارزه و سیاست گام نهاد. فریادش را علیه استبداد سلطنتی در راستای سعادت فقرا و ستمکشان، رسا و رساتر کرد. از زندانهای پی هم نهراسید و تودههای مردم را فراموش نکرد… غبار یک مبارز مقاوم علیه استبداد، یار و مدافع زحمتکشان بود.[۸]
بهطور خلاصه میتوان گفت که غبار: همینکه خود را شناخت، سیاسی شد و سیاست کرد. در زمان حکمروایی امیر حبیب الله محمدهایی عضو مشروطه خواهان اول بود. در مشروطیت دوم در جلسات آن شرکت میکرد. زمانی که امانالله خان و جمعیت جوانان به قدرت رسید، غبار از شخصیتهای کلیدی آن بود که شاه را همتایید میکرد. در زمان شاهی نادر خان و داوود خان همکاریاش را با نظام قطع کرد و به دعوت آنان جواب منفی داد به همین جهت بود که تا آخر عمر یا زندان یا تبعید و یا نظر بند بود.
[۱] . تأثیر نظامهای سیاسی و اجتماعی افغانستان بر ادبیات دری، دکتر حسن فضایلی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.ص ۱۳۴، مرکز مطالعات و تحقیقات راهبردی افغانستان، کابل، دهبوری
[۲] . شخصیتهای کلان افغانستان، دکتر شمس الحق آریا نفر، بنگاه انتشارات میوند، کابل، ۱۳۸۷ش.ص۳۵۷
[۳] . تأثیر نظامهای سیاسی و اجتماعی افغانستان بر ادبیات دری، ۱۳۸۳ش.ص۱۵۷
[۴] . به نقل از افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم که در سال ۱۹۹۹م در آمریکا بعداً در ایران و پاکستان به چاپ رسید.ص۲۷۴
[۵] . شخصیتهای کلان افغانستان، شمس الحق آریا نفر، ۱۳۸۷ش. ص۳۵۸
[۶] . همان
[۷] . همان، ص۳۶۰
[۸] . شخصیتهای کلان افغانستان، دکتر شمس الحق آریا نفر، بنگاه انتشارات میوند، کابل، ۱۳۸۷ش.صص۳۵۷و ۳۵۸