در منابع تاریخی و روایی از دختر یا زنی به نام قطام سخن به میان آمده است که شرط ازدواج خود با ابن ملجم را قتل امام علی علیه السلام قرار داده است. اما نحوه و زمان برخورد ابن ملجم با او و چگونگی داستان روایت های متفاوتی دارد که می توان آنها را در دو روایت زیر خلاصه نمود:
روایت اول:
مطابق با نقلی در پایان مراسم حج سال ۴۰ در مکه، عبدالرحمن بن ملجم و برک بن عبدالله و عمرو بن بکر تمیمى به دور هم گرد آمده درباره حکومت اسلامى و جنگ نهروان سخن به میان آوردند و بر کردار زمامداران عیب گرفتند و سرانجام با یکدیگر عهد بستند که على علیه السلام و معاویه و عمروعاص را که سران فتنه، مى پنداشتند به قتل رسانند.
از این سه تن برک بن عبدالله مأمور قتل معاویه و عمرو بن بکر متعهد کشتن عمروعاص و ابن ملجم متعهد کشتن امیرالمؤمنین شد و ۱۹ یا ۱۷ رمضان را موعد قرار دادند که همزمان به عهد خویش وفا کنند.
چون روز موعود رسید برک بن عبدالله تنها توانست معاویه را مجروح سازد و خود دستگیر و کشته شد. عمرو بن بکر جهت کشتن عمروعاص راهى مصر گشت که وى در آن روزگار از سوى معاویه ولایت آن دیار داشت اما عمروعاص در آن شب خارجه بن حذاقه قاضى مصر را به جاى خویش به امامت گماشته بود، عمرو بن بکر به غلط وى را بکشت و خود به اشارت عمروعاص به قتل رسید.
اما ابن ملجم پس از عهد و پیمانی که با آن دو در حج بست به کوفه آمد و با یارانش از خوارج دیدار کرد، اما هدفش را پنهان نگه داشت. روزی به تصادف زن زیبارویى به نام قطام دختر شجنه بن عدی را که از تیم الرباب بود، دید و به او دل باخت و از او خواستگاری کرد. زن که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند، این پیشنهاد را پذیرفت و یکى از شرایط ازدواج را کشتن على(ع) قرار داد. پس از آن عبدالرحمان، شبیب بن بَجَره اشجعى را دیدار کرد و او را با خود همراه ساخت. و توطئه قتل را عملی ساخت. [۱]
این روایت با تفاوت هایی در منابع مختلف آمده است.
روایت دوم:
در بحار الانوار نقل دیگری آمده است که در آن قطام نقش اصلی را دارد و ابن ملجم برای رسیدن به او ناچار به قبول شرطش که قتل علی علیه السلام است شده است خلاصه آنچه در بحار الانوار آمده است چنین است که: ابن ملجم در جنگ نهروان در سپاه امام علی علیه السلام بود و پس از پیروزی آن حضرت و کشته شدن خوارج از امام اذن خواست که زودتر وارد کوفه شود و خبر این پیروزی را به مردم کوفه بشارت دهد. امام به او اذن داد و ابن ملجم وارد کوفه شده در خیابان ها مـردم را از فـتح و پیـروزی امیر مؤمنان خبر دار میکرد، تا به محلّه بنی تمیم رسید جایی که خانه مربوط به قطام دختر سخینه دختر عوف بن تـیم – که خود و بستگانش به عقیده خوارج بودند – در آنجا بود. قطام دارای زیبایی و هیبت شایانی بود. وقتی صدای او را شنید، شخصی را دنبال او فرستاد که از او تقاضا کند که ساعتی از اسب فرود آید و به پرسشهایی که دربارۀ بستگانش دارد، پاسخ دهد. به این صورت ابن ملجم وارد خانه قطام شد و با دیدن چهره زیبای او فریفته او گردید. قطام که عقیده خوارج از کشته شدگان جنگ نهروان پرسید، ابن ملجم نیز اخبار را گفت، از جمله از کشته شدن پدر، برادر و عموی او به دست امام علی خـبر داد. نالۀ قطام از شنیدن این خبر بلند شد و شروع کرد به سر و صورت خود زدن. ابن ملجم از گفته خود پشیمان شد تا اینکه قطام در بین شیون خود بر زبان آورد که: فراق آنها بر من سخت است و چه کسی بعد از آنها مرا یاری کند و انـتقام مـرا بگیرد؟ تا من خود را به او ببخشم و او را از مال و جمال خود بهره مند سازم . ابـن ملجم گفت: آرام باش، تو بـه مـقصودت مـیرسی. وقتی قطام این جمله را شنید، ساکت شد و به سخن او طمع کرد و بیشتر خود را به او عرضه نمود و محاسن خود را آشکار کرد. پس از آن ابن ملجم از او خواستگاری نمود و قطام کشتن امام علی علیه السلام را شرط خود برای ازدواج با ابن ملجم گذاشت. ابن ملجم ابتدا از این شرط به شدت وحشت نموده متحیر شد، اما اندک اندک قطام با دلبری و زبان آوری او را نسبت به انجام این خواسته نرم نمود. پس از آن ابن ملجم در حالی که دائم به فکر قطام بود چندین بار دیگر با او دیدار نمود و عاقبت عشق شوم او به قطام باعث شد که خواسته او را عملی سازد.[۲]
همانطور که گفته شد از بین این دو روایت روایت اول مشهور تر است و دانشمندان معاصر نیز غالبا به همان اعتماد نموده اند.
پانویس
۱٫ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص ۳۵ و ۳۶ نقل از دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، مدخل “ابن ملجم”
۲٫ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۲، ص۲۶۳ تا ۲۸۳